شهید عبدالناصر کشاورزیان

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید عبدالناصر کشاورزیان

شهید عبدالناصر کشاورزیان

نام پدر : محمد اسماعیل

تاریخ تولد :1338/01/28

تاریخ شهادت : 1367/03/11

محل شهادت : شلمچه

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : بهشهر استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی

یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : محمد اسماعیل  مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : فوق دیپلم

تخصص : ادوات کد شهید : 7679 رسته : پیاده

نام مادر : گوهر گوهری

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : محل شهادت : شلمچه  تاریخ شهادت : 1367/03/11

نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره

شناسنامه تدفین

شهر : - بخش : شهرستان : بهشهر

---------------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

عبدالناصر کشاورزیان

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1338 ـ بهشهر

3- نام و شغل پدر :

محمداسماعیل ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

گوهر گوهری ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

پنج فرزند ـ شهید فرزند دوم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

از لحاظ اقتصادی با مشکلات و فقر مالی مواجه بودند. از لحاظ اعتقادی بسیار دین دار و مذهبی بود و در یک خانواده متدین رشد و پرورش یافت.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شاه عباس ـ بهشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه آیت الله کوهستانی ـ بهشهر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان انوری سابق ـ بهشهر ـ رشته طبیعی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

مرکز تربیت معلم خورشیدی مشهد(یک سال) تربیت معلم رشت(سال دوم) ـ فوق دیپلم رشته آموزش ابتدایی

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت 

بله؛ به پدرش در کارها کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :ـــــــــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

شهربانو عابد ـ 1362

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

یک فرزند ـ یاسر

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادر بسیار خوب بود و نهایت احترام را به آنها می گذاشت. با همسر و فرزندش هم مهربان بود و به آنها علاقه داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

معلم

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید متاثر از امام، حاج آقا جباری امام جمعه بهشهر، و مرحوم احساس بخش امام جمعه رشت بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شرکت در تظاهرات، پخش اعلامیه های امام

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

سرپرست پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چندین بار

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز، مسئول واحد 106

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

دوبار مجروح شد. یک بار از ناحیه چشم بود.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

11/3/67 ـ در عملیات تک شلمچه به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

15/3/67 ـ در گلزار شهدای بهشت فاطمه بهشهر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: شهید بسیار مردم دار بود و به داد مردم می رسید. وقتی که به شهادت رسید مردم پیوسته می آمدند به ما می گفتند فرزند شما این کار را برای ما کرد یا آن کار را کرد. یک بار یک خانم که کاشمری و اینجا بود، بعد از شهادتش آمد خانه ما و مثل ابر بهار گریه می کرد. گفتم حاج خانم شما مگر پسر مرا می شناسید که گریه می کنید؟ گفت: الهی بمیرم، همیشه برایم نفت و ذغال و نان می آورد. حتی بعد از چهلم شهید یک پیرمرد آمد مغازه ما و گفت: فلانی کجاست؟ گفتند ایشان شهید شد. پیرمرد دو دستی کوبید روی سرش و گفت ای خدا چرا او رفت جبهه و شهید شد. او تازه برای ما درمانگاه درست کرد، می خواست حمام هم درست کند و به داد ما برسد. گفتم خواست خدا بود که رفت جبهه و شهید شد. جاذبه و محبوبیت شهید خیلی خوب بود. با مردم خیلی خوش رفتار و خوش برخورد بود.

مادر شهید: بار آخر که داشت به جبهه می رفت، آمد نزد من و گفت: مادر می خواهم به جبهه بروم. گفتم از طرف من مجازی، برو ولی به خانمت بگو. به خانمش که گفت، راضی نبود. گفت می روی و شهید می شوی ولی بالاخره راضی اش کرد و رفت. آنقدر آن روز خوشحال شد که بشکن می زد. همیشه می گفت دوست دارم شهید شوم که سرانجام شهید هم شد. حتی خانمش یک روز ناراحت بود و گفت: اگر اینجا نمی آمد، به جبهه هم نمی رفت. رشت که بودیم همیشه می خواست به جبهه برود ولی مادرم جلوی اش را می گرفت ولی اینجا نه شما جلوگیری کردید گفتید نرو و نه این که برادرش محمدآقا گفت نرو. رفت و شهید شد. همان شب خانمش خواب نما شد و در خواب شهید به ایشان گفت: تو که می گویی چرا رفت و شهید شد، همان روز سرنوشت من این بود. اگر آن روز شهید نمی شدم، تو دوست داشتی من در بستر بمیرم؛ سرنوشت من این بود که گلوله به گلویم بخورد.

محمدناصر کشاورزیان ـ برادر شهید: من به علت شهادت دوتا از برادرها ممنوع الجبهه بودم؛ یعنی سپاه از اعزام من جلوگیری می کرد. یک روز ساعت نه و نیم صبح دیدم همکارها می گویند تلفن داخلی شما را می خواهد. داداش شما هست. گفتم او این وقت صبح اینجا چه کار می کند؟ دیدم می خواهد عازم جبهه شود. در بسیج مرکزی بهشهر ایشان را دیدم. آستین ها را بالا زده بود و برای زدن آمپول کزاز آماده بود. با آن که ممنوع الجبهه بودم ولی سپاه برگه اعزام مرا آماده کرده بود و باز نامه برای رفتن داشتم. به ایشان گفتم من می روم، شما نرو. ایشان یک نگاه حسرت باری به من کرد و گفت: من که آمادگی اعزام دارم، سوار مینی بوس هم دارم می شوم، شما می خواهید نگذارید من بروم. گفتم بسم الله. فقط مرا در روز قیامت فراموش نکن که ایشان هم اعزام شد و ما را در فراغ خودش داغدار کرد.

هاجر کشاورزیان ـ خواهر شهید: وقتی شهید برای دومین بار مجروح شد، من در منزل آنها رشت بودم. صورتش طوری بود که وقتی وارد حیاط منزل شد، او را نشناختم. او برگشت به من گفت هاجر مرا نمی شناسی؟ من همسرش را صدا زدم و گفتم: زن داداش نمی دانم چه کسی آمده که او را نمی شناسم. وقتی جلو آمد، مرا بغل کرد و بوس داد، گفتم آه! عبدالله تویی؟ صورتت چرا اینطوری شده؟ گفت مجروح شدم.

-------------------------------------------------------------------

                         زندگی نامه شهید عبدالناصر  کشاورزیان  
   
  کد شناسایی شهید :  1628734
  شماره پرونده : 6716439
  تاریخ تولد : 1338
  تاریخ شهادت : 11/3/1367
  
  شهید عبدالناصر  کشاورزیان    در سال 1338 در شهرستان  بهشهر   در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشودند .  
پدر ایشان اسماعیل    ، کشاورز  و مادرش گوهر   نام داشت. ایشان مجرد بودند  وتا  مقطع  فوق دیپلم   تحصیل کردند.. 

از خصوصیات این شهید والامقام می توان احترام به خانواده ، رعایت حق الناس ، رعایت ادب و احترام ، ساده زیستی ، اهمیت به واجبات ، شرکت در نماز جمعه ، احترام به روحانیت و امام خمینی ، سفارش به رعایت حجاب ، ناموس پرستی و غیرت ، وطن دوستی را نام برد.

پس از شروع جنگ ایشان به بسیج بهشهر پیوستند. و درتاریخ  11/3/1367درمنطقه جنگی  شلمچه در خوزستان  براثر  اصابت ترکش به  بدنش به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای شهرستان بهشهر    به خاک سپرده شد .
-------------------------------------------------------------------

شهید عبدالناصر کشاورزیان

 

نام پدر: علی اکبر          تاریخ ولادت: 1339         محل ولادت: بهشهر

تاریخ شهادت: 1367     محل شهادت: شلمچه 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

زندگی نامه شهید عبدالناصر کشاورزیان

شهید عبدالناصر کشاورزیان در سال 1338 در خانواده ای مذهبی پا به عرصه هستی گذاشت. او جوان فعال و پر تلاش بود و با توجه به جو نابسامان طاغوت چون پدری با ایمان و مادری نجیب و مذهبی داشت از تربیت صحیح اسلامی برخوردار شد و عشق به خداپرستی از همان دوران طفولیت بر او رسوخ کرده بود شهید عبدالناصر پس از اخذ دیپلم با توجه به اینکه متولد سال 1338 بود و از خدمت سربازی معاف بود داوطلبانه به خدمت پرداخت و مدت 14 ماه انجام وظیفه نمود و سپس به مدت یکسال به کردستان رفت و در قسمت امور تربیتی به پرورش کودکان مشغول شد. بعد از آن مدت چند ماهی در یکی از روستاهای بهشهر مشغول سوادآموزی به کودکان روستایی شد و چون در امتحان ورودی تربیت معلم قبول شده بود به مشهد رفت و به ادامه تحصیل پرداخت بعد از اتمام تحصیلات به استان گیلان اعزام شد به مدت 5 سال به تدریس در روستایی مشغول شد. وی مدت 5 سال خدمت در استان گیلان سخت تلاش نمود و معلمی دلسوز برای کودکان روستایی بود. در آموزش دانش آموزان علاقه خاص از خود نشان می داد و شب و روز برایش فرقی نداشت او نه تنها معلم مدرسه بود بلکه معلم اخلاق و قرآن در مساجد بود و به خاطر داشتن اخلاق شایسته همه به او علاقه مند بودند.

خلاصه ای از فعالیتهای شهید بزرگوار عبدالناصر کشاورزیان

در روستای جوبنه: بخش سنگر از استان گیلان

با توجه به این که پایگاه شهید رجائی جوبنه با چند سال فعالیت و کسب تجارت با آمدن شهید عبدالناصر در سال 1361 و عضویت ایشان در پایگاه تحرک مضاعفی به وضعیت کلی پایگاه دادند و خلأ مربیگری و هدایت معنوی جوانان و نوجوانان و بزرگان که چندین سال پایگاه با آن روبرو بوده مرتفع گشت. هرچند که نمی توان فعالیت و کارهای زیر بنایی ایشان را تشریح نمود ولی مختصر فعالیت چند ساله ایشان را به سمعتان می رسانیم:

1. تشکیل کلاس قرآن: با توجه به این که شهید عبدالناصر با مفاهیم قرآنی و تدریس آن آشنایی نسبتاً کاملی داشتند تدریس روخوانی (قواعد) و تجوید قرآن را بر عهده گرفتند و جذابیت کلام ایشان باعث شده بود عده کثیری در کلاس درس ایشان شرکت نمایند.

2. تدریس کتاب اخلاق اسلامی اثر شهید محراب آیت الله دستغیب: علاقه وافری که شهید عبدالناصر به شهید محراب آیت الله دستغیب داشتند کلاس درس اخلاق اسلامی را با مطالب گوهروار از شهید دستغیب تزیی می بخشیدند که این کلاس نیز پر از معنویت و خلوص و صفا بوده عده کثیری از جوانان و بزرگسالان شرکت می نمودند که همین کلاس های تقویت کننده نیروهای مردمی جبهه ها جنگ بوده است.

3. تفسیر سوره حجرات از کتاب شهید آیت الله دستغیب: با اینکه شهید عبدالناصر اکثر کلاسها را در مساجد برگزار می نمودند ولی باز هم قناعت نمی کردند و از لحظه لحظه زندگی خود جهت تبلیغ و ترویج اسلام و آگاه نمودن جوانان مشتاق استفاده وافر می نمودند فلذا طرح تفسیر سوره حجرات در منزل استیجاری که یک اتاق بسیار کوچکی بود برنامه ریزی نموده و در همان اتاق کوچک جوانان مشتاق در یک جمع فشرده به سخنان گوهروار ایشان گوش فرا می دادند.

4. شرح و تفسیر نهج البلاغه: برای همه دوستان و آشنایان شهید عبدالناصر این امر مسلم است که ایشان علاقه وافری به ائمه معصومین (ع) داشته اند. فلذا پیشنهاد نمودند که در کلاسهای تدریس ایشان برنامه شرح و تفسیر نهج البلاغه نیز در نظر گرفته شود که این امر با استقبال گسترده جوانان و نوجوانان حتی پیرمردان محل روبرو شد و ایشان با تفسیر نهج البلاغه علی الخصوص خطبه ای که درباره جهاد و باب المجاهدین می باشد حالت خاصی پیدا می کردند که همه را تحت تأثیر قرار می دادند که حقیقتاً کلاسی پر جذبه بوده است چرا که این ایام مصادف با شهادت عده ای از اعضای پایگاه شهید رجائی و اوج عملیاتها و پیروزی های پی در پی رزمندگان در جبهه های حق علیه باطل بوده است تا جایی که همه افرادی که در کلاس شرکت می کردند حتی خود شهید عبدالناصر با چشمانی گریان کلاس درس را ترک می گفتند و بهترین خاطراتی که می توان در این کلاس ها ذکر نمود کلاس درس یک ساعته بوده ولی با حالات خاص و ملکوتی که شهید عبدالناصر داشتند کلاس درس ساعتها طول می کشید و شهید عبدالناصر با آن بعد معنوی که داشتند تشخیص می دادند که بچه ها مشتاقند به کلاس تفسیر به مراسم عزاداری و نوحه خوانی تبدیل می گشت و آخر جلسات با نوحه و سینه زنی ختم می گشت.  

5. شرح کتاب سیدالشهداء اثر شهید آیت الله دستغیب: از دیگر فعالیتهای فرهنگی شهید عبدالناصر شرح کتاب سیدالشهداء که حاوی مضامین والای ایثار و شهادت سرور شهیدان می باشد، بوده که این کلاس برای بعضی از دوستان خاص خودش آن هم در داخل باغ زیر سایه های درختان بود.

6. اجرای مراسم های دعای کمیل و توسل و برگزاری مراسم شهادت سالار شهیدان حسین بن علی (ع) و ائمه اطهار (ع): برگزاری دعای کمیل و توسل که بعد از انقلاب مرتباً در مسجد امام حسین (ع) جوبنه زیر نظر پایگاه برگزار می شد با آمدن شهید عبدالناصر یک شور و حال خاصی به خودش گرفت و برگزاری مراسم سوگواری ائمه هدی (ع) نیز که از سالیان سال در روستای جوبنه انجام می گرفته شهید عبدالناصر با نوحه خوانی و ذکر مصیبت و شرح زندگی ائمه معصومین (ع) بالاخص سالار شهیدان در تحلیل مقام سرخ امام حسین (ع) مراسم را هر چه باشکوه تر برگزار می کردند.

7. بازدید از خانواده های شهدا: شهید عبدالناصر علاقه زیادی به بازدید و حسن توجه به وضعیت خانواده های شهدا و سرکشی از اطفال شهدا داشته اند و فرصتهای مناسبی که پیش می آمد با اعضای پایگاه به دیدار خانواده های شهدا می رفتند این در حالی که شهید عبدالناصر در کلیه مراسم شهدا نیز شرکت می کردند و مجلس را با نوحه خوانی و گاهاً با سخنرانی خود اداره می کردند.

8. برگزاری مراسم جشنهای دهه فجر و ایام الله، دیگر و همچنین برگزاری سالگرد فتح خرمشهر و عملیات های دیگر: حقیقتاً تجدید میثاقی با رزمندگان و دلیرانی که در این عملیاتها شرکت داشتند بوده است. مضافاً بر اینکه جشنهای اعیاد اسلامی را هر چه باشکوه تر در مدارس و مساجد برگزار می نمودند.

9. تربیت نیروهای مؤمن و مذهبی برای حضور در جبهه های جنگ حق علیه باطل: چند سالی که شهید عبدالناصر در روستای جوبنه بوده است توجه وافری به این امر داشته اند و همیشه در صدد بودند که نیروهای با اخلاص تربیت کنند تا با حضور در جبهه های جنگ از حریم اسلام و انقلاب دفاع نمایند و همیشه به نوجوانان و جوانان سفارش می کردند جبهه و جنگ را فراموش نکنید، امام را تنها نگذارند. شهید عبدالناصر خود یک بسیجی مخلص و پیرو خط امام بود و سعی داشته که از لحظه لحظه زندگی خود برای تربیت نیروهای مذهبی استفاده شایانی ببرد. این امر سبب شده بود که بچه های زیادی از سوی پایگاه به سوی جبهه های جنگ اعزام شوند و بعضی از آنها نیز به درجه رفیع شهادت نائل آیند و بعضی نیز مجروح و مفقودالاثر گردند بی شک شهید عبدالناصر در این نعمت بزرگ، جهاد در راه خدا و نعمت شهادت، شریکند چرا که ایشان مرتباً در کلاسهای درس خاطراتی از جبهه های جنگ ذکر می کردند. که این امر موجب تشویق و تهییج جوانان غیور و غیرتمند می شده است.

10. توجه وافر به نوجوانان و جوانان مستعد به فراگیری علوم روز و ادامه تحصیلات عالیه: این نکته قابل ذکر است که شهید عبدالناصر یک اندیشه و تفکر زیربنایی برای تقویت بنیه علمی بچه های بسیجی داشته اند. ایشان علی رغم اینکه جوانان و نوجوانان را به کسب فضایل انسانی و تقویت بعد معنوی تشویق می نمودند توجه زیادی به وضعیت درسی دانش آموزان و نونهالان که در کلاسهای ایشان شرکت می نمودند داشته اند و مرتباً در کلاس درس و در مجامع عام و خاص که با دانش آموزان بسیجی روبرو می شدند آنان را به درس خواندن تشویق می کردند و بارها به کلام حضرت امام (ره) که می فرمودند: اگر درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید، موجبات تشویق دانش آموزان را فراهم می نمودند که ثمره این حسن تدبیر ایشان بعد از شهادت عبدالناصر هویدا گشت چرا که چند تن از دانش آموزانی که در کلاس درس معلم بزرگوار خود شرکت می کردند به حرفهای او جامعه عمل پوشانیدند و رهسپار دانشگاه ها و مدارس عالیه شدند و هر ساله این امر تکرار می شود که چقدر کار مثبت و به جایی کرده اند. ای کاش معلم عزیز دوباره با روح ملکوتی تو دیداری داشته باشیم و نصایح برادرانه و مدبرانه شما را گوش فرا دهیم.

11. فعالیتهای عمرانی و بازسازی مدارس: در این باب بایستی فعالیت ایشان را از آموزش و پرورش بخش سنگر کسب اطلاع نمود چرا که ایشان در مدارس متعددی فعالیت داشتند و اما آنچه از زبان ایشان شنیده ایم و به یاد داریم و کارهای ایشان به جای مانده است بیان می کنم قدر مسلم در مقابل کلیه فعالیتها اعزامی ایشان اندک است. ایشان با حسن تدبیری که داشته اند در هر مدرسه ای که می رفتند اعم از اینکه به عنوان یک معلم در سر کلاس حاضر می شدند یا اینکه به عنوان مدیر یا معاون برای ایشان فرقی نمی کرد و سعی داشتند کمبود مدارس را از جمله لوله کشی، برق کشی و تعمیر ساختمان، اضافه نمودن کلاسهای مدرسه را رفع نمایند. توجه نمودن به مسائل اخلاقی دانش آموزان و معلمین و ایجاد یک محیط معنوی برای دانش آموزان از عمل بسیار مثبت ایشان بوده است. تا جایی که اکثر این معلمین اذعان دارند که با بودن شهید عبدالناصر در مدارس منظور وضعیت مدیریت و اداره کلاسها دو چندان از وضعیت فعلی بوده است. چه جالب مراسم صبح گاهی را برگزار می کردند و شهید عبدالناصر در تربیت نوجوانان یک شگرد و مهارت خاصی داشتند. همه دانش آموزان به ایشان علاقه مند بودند. هرچند بیان زندگی پر از معنویت و ایمان و فعالیتهای شهید عبدالناصر از زبان نگارش بسیار قاصر است.

شهید عبدالناصر کشاورزیان در طی خدمت در استان گیلان در همان جا ازدواج نمود و در طی زندگی 4 ساله با همسرش صاحب یک پسر شد. شهید عبدالناصر در طول جنگ تحمیلی 4 بار به جبهه اعزام شد بار اول از مشهد وقتی که دانشجو بود، بار دوم از بهشهر و بار سوم از گیلان در سال 1364 وقتی که فرزندش 8 ماهه بود و در عملیات والفجر 9- 8 که بی سیم چی بود از ناحیه چشم و سر مجروح می شود که بعد از مداوا در بیمارستان فارابی تهران بهبود حاصل می شود. در پاییز سال 1366 به بهشهر منتقل می شود و در رستمکلا بهشهر مشغول تدریس می شود و در ماه رمضان 1367 به مدت 45 روز داوطلبانه به جبهه اعزام شد و در عملیات پدافندی شلمچه بود که آنچه را که سوخته آن بوده بدست آورد. آری شهید عبدالناصر صبح روز 11/3/67 با شهادتش ورق سرخ خونین را به شاگردانش تقدیم نمود و به دانش آموزان فهماند که باید در امتحان الهی شرکت کرد و در زندگی همواره ایمان را سرلوحه کارهای خود قرار داد. هرچند که بیان زندگی پر از معنویت و ایمان و فعالیتهای شهید عبدالناصر از زبان نگارنده بسیار قاصر است و کسی می تواند حقیقت مطلب را ادا نماید که شهید عبدالناصر را شناخته باشد و آن کسی جز یار و همسنگرش طلبه شهید محمدرضا عابد نبوده که مشتاقانه دو عاشق پرواز ملکوتی به سوی الی الله نموده اند و به حق رسیدند. چرا که حقیقتاً از حق بودند و حق را شناختند و به حق پیوستند. او رفت ولی وجب به وجب زمین روستا و کلاس دانش آموزان برایمان خاطراتی از ایشان بیان می کند. چه رسد دل دوستان ایشان، او رفت ولی راهش وکلامش و مکتبی که از آن پیروی می کرد باقی است و آن راه، راه حسین و کلام، کلام حق و مکتب خط سرخ شهادت است و تداوم بخشیدن به اهداف عالیه شهدا و حفظ دستاوردهای انقلاب، دفاع از حریم اسلام ناب محمدی (ص) و حمایت از ولایت فقیه می باشد.

                                                                                                                   والسلام

در اهتزاز باد پرچم سرخ ایران در سراسر جهان

 

به نام خدا

وصیت نامه بسیجی شهید عبدالناصر کشاورزیان

بسم الله الرحمن الرحیم

الله اکبر- الله اکبر * اشهد ان لا اله الا الله * اشهد ان محمداً رسول الله * و اشهد ان علیاً ولی الله

معبودا، به وحدانیت و یگانیتت شهادت می دهم بار خدایا شهادت می دهم که جز ذات مقدس تو معبودی و الهی و ربی وجود ندارد و غیر تو هر چه هست فانی است، باقی مطلق تویی، غنی مطلق تویی و ما همه گدای در خانه ات هستیم. پس تو را به عزت و جلالت سوگند که به ما فقیران درگهت از روی لطف و عنایت خاصه ترحم نما. شهادت می دهم که حضرت ختمی مرتبت، مهبط وحی، ختم رسل، خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص) بنده و فرستاده خدا بوده و برای هدایت و تبشیر و اندرز این بشر سرگشته و گمراه از جانب حضرت حق تعالی جلت عظمته مبعوث به رسالت گشته است. و شهادت می دهم که حضرت ولی الموحدین وارث علم النبیین، اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب (ع) روحی فدا و یازده فرزندش آن معصومان طاهر که از هر گونه رجس و پلیدی و زشتی و گناه پاک و مبرا بوده و هستند، همگی بنده خداوند بوده و مجریان احکام الهی و هادیان انسانهای گمراه بوده و در راه هدایت بشریت سختیها و رنجها و آلام فراوان و طاقت فرسایی را متحمل شده اند و شیرینی و حلاوت امتحان الهی را درک نموده اند و به مشتاقین این راه «راه شناساندن حق از باطل به امت» عنایت خفیه نموده اند.

الهی بربک و جلالک لانی اشهد ان الموت حق، واجنه الحق، والنار حق و سئوال منکر و نکیر فی القبر حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و انک تبعث من فی القبور.

با سلام و صلوات و تحیات وافرۀ حق تعالی نثار انبیاء عظام و امامان پاک و معصوم و شهدای عزیز و شاهدان شهید و مفقودین معظم و اسیران معزز و معلولین و مجروحین مکرم. و با درود و سلام خدمت فرزند پاک زهراء مرضیه اسوه تقوا و فضیلت، بیدار کننده مظلومان جهان در هم کوبنده بساط کفر و نفاق و شرک و عناد یعنی امام امت، رهبر و نور چشم مستضعفین جهان، و سلام خدمت اسطوره های صبر و استقامت و شجاعت یعنی خانواده های معظم شهدا، مفقودین و اسراء و جانبازان عزیز که با صبر انقلابی خود دنیا را به حیرت و شگفت وا داشته و با سلام و درود بی کران خدمت شما امت دلیر و حزب الله ایران، به ویژه ملت مقاوم و نیروخیز مازندران علی الخصوص شهرستان بهشهر. امیدوارم در ظل توجهات و التاف حق تعالی و در پناه حضرت صاحب العصر و الزمان، با نیت خالص و نیت پاک دعوت حق را لبیک گفته و به مصداق آیات فراوان قرآن از جمله: 

و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم. و با ایثار جان و مال خود در راه اعتلای کلمه (الله) همواره کوشا باشید و بدانید که: ان الله لایضیع اجر المحسنین اوصیکم عبادالله بتقوی الله و نظم امرک والعلم بطاعه واجتناب معصیه فانه من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظیما و من یحصی الله و رسوله فقد خسر خسراناً مبینا. بندگان خدا شما را به تقوی و نظم در امورات خود سفارش می کنم. اطاعت کنید خدا را و از معاصی و گناهان اجتناب ورزید چرا که، هر کس معصیت خدا و رسولش کند پس خسران آشکار دچارش خواهد شد، خسران دنیا و آخرت. 

«اوصیکم ایها المجاهدین والصابرین فی البأساء والضراء باطاعه امامکم فی کل امور» ای مجاهدین و ای امت صبور و مقاوم اسیران شما را به اطاعت از امر رهبر در همه زمینه ها سفارش می کنم. اگر می خواهید خیر دنیا و آخرت نصیبتان شود اگر می خواهید فردای قیامت در نزد رب الارباب روسفید باشید اگر می خواهید فردای قیامت در نزد امام حسین (ع) شرمنده نباشید در اطاعت نمودن از امر ولایت فقیه غفلت نورزید. در امر جنگ و جهاد مطیع امر رهبر باشید، در اداره این مملکتی که هر چه کوچه و خیابانش به نام شهیدی نام گذاری شده و هر خانه ای از خانه های شهرهایش مادر داغدیده ای در حال دعا و مناجات برای یاری اسلام می باشد به مسئولین یاری و مساعدت نمایید.

ای ملت شریف، در خواندن کتاب آسمانی (قرآن کریم) و عمل به احکام آن کوشش نمایید و دعاها را فراموش نکنید و با ادعیه و زیارات اهل بیت عصمت و طهارت از نورانیت و حقیقت قرآن و اهل بیت بهره بگیرید و قلوب خود را و خانه قبر خود را به نور قرآن و معرفت حق تعالی و توجهات امامان عزیز منور سازید.                                                                                 (التماس دعا)   

سخنی چند با مادر عزیز و گرامی ام: مادرم خدا را شکر کن که فرزندت یعنی این بندۀ گناهکار توفیق یافتم که پرچم به زمین افتاده دو برادر شهید و مفقودم را بلند کنم و با کمال شهادت از دینم و حریم قرآنم دفاع نمایم. مادرم مرا حلال کن، اگر چه نتوانستم در کنارت باشم و جبران زحماتت را بنمایم ولی امیدوارم که فردای قیامت در نزد حضرت فاطمه زهرا (س) روحی فدا روسفید گردی، مادرم صبور باش که خدا صابران را دوست دارد و دعا کن که اجابت کننده خداست. در مشکلات و مصائب توکل بر خدا کن که خود گفته: من متوکلین را دوست دارم. (مادرم تو حلاوت شیرینی شهادت را با تقدیم دو جوان برومندت به خداوند درک کرده ای پس لزومی نمی بینم که در شهادتم ناله کنی و اشک بریزی، اگر هر لحظه دلت برای فرزندانت تنگ شده به بهشت فاطمه نظری کن بالاتر بگویم به کربلای امام حسین (ع) نظر کن و برای مظلومیت اباعبدالله روحی فدا، گریه کن که در شب عاشورا، امام حسین (ع) عباس داشت، قاسم داشت، عون و جعفر داشت، علی اکبر و علی اصغر در کنارش بودند، ولی تا ظهر عاشورا حسین بی یار و یاور شد خیمه ها را آتش زدند، حسین مظلوم یکه و تنها در کربلا بی یار و یاور ندای هل من ناصر ینصرنی سر داد کسی نبود که به ندایش لبیک گوید و غریبانه و مظلومانه جان داد و به شهادت رسید. از آن هم دردناک تر، پس از واقعه عاشورا زینب (س) و امام زین العابدین و رقیه 3 ساله را با پای برهنه روی خار مغیلان به اسیری بردند، بله مادرم برای مظلومیت اهل بیت گریه کن، با خلوص نیت هم گریه کن تا اشکهایت عبادت نوشته شود و ناله هایت برای رضای حق تعالی باشد.

خواهر یکدانه ام: هیچ سفارشی برایت ندارم چرا که تو سفارش همه شهدا را انجام می دهی، از حجاب و حسن خلق و در صحنه بودن و نماز و روزه و اطاعت خداوند دریغ و کوتاهی نکن، خداوند به تو صبر و استقامت مضاعف عنایت بفرماید (مصیبت های تو همانند زینب (س) است) اما نه به اندازه مصیبتهای زینب (س).

و تو ای برادر یکدانه ام: در انجام رسالتت کوشا باش و بدان که امام زمان (عج) از میان همه شما عزیزان و زحمتکشان، مخلصین را دوست دارد. پس نیت و عمل و قدم و قلم و نفست را برای خدا خالص کن و همواره در پاسداری از دین و قرآن و خونهای پاک شهدا به خدا توکل کن و از او مدد بخواه.

و اما سخنی چند با همسرم: همسرم، سلام گرم و خالصانه ام را پذیرا باش. تو در این مدت 4 سال زندگی که خداوند این زندگی با صفا و علی گونه و زهرا پسند را به ما عنایت فرموده است اگر از من بدی دیدی به بزرگواری و عظمت خداوند مرا ببخش و بدان که فردای قیامت در پیشگاه خداوند اجر و مزدی مضاعف نصیبت خواهد شد. در برابر مشکلات و رنجها و مصیبتها که همه امتحان الهی هستند به خدا توکل کن و از او یاری و کمک بطلب، از فراق من ناراحت نباش چرا که بزودی در قیامت یکدیگر را دیدار خواهیم کرد. پس برای سفر آخرت توشه و زاد گرانبها آماده کن که بهترین زاد و توشه همانا تقوا و صبر و استقامت زینب وار می باشد.

همسرم در تربیت فرزندم کوشش کن و یگانه فرزندم را با احکام دین خداوند آشنا کن و در حفظ این یادگاری من از خداوند کمک بطلب. من به فرزندم قول داده بودم که اگر برگشتم برایش اسلحه می خرم ولی از تو می خواهم که به جای من اینکار را بکنی چرا که تو از این به بعد برای فرزندم هم پدری و هم مادر. (در درجه اول یک معلم برای فرزندم هستی در تعلیم و تربیت الهی فرزندم کوشا باش).

همسرم اگر می خواهی برایم گریه کنی برای قبر و قیامت من و خودت گریه کن نه برای فراق و دوری و جدایی ظاهری، خداوند انشاءالله به تو و همه خانواده های شهدا صبر عظیم و اجری جمیل عنایت بفرماید اگر جسدم را نیاوردند و مفقود شدم که الحمدلله رب العالمین به مقصود دلم رسیدم و اگر هم جنازه ام را آوردند نمازم را سید بزرگوار از سلاله پاک رسول الله حضرت حجت الاسلام سید صابر جباری (حفظه الله) بخواند و مرا با اجازه همسرم در گورستان بهشت فاطمه دفن نمایید. 

                                                                                   بنده گناهکار عبدالناصر کشاورزیان