شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

نام پدر : ابراهیم

تاریخ تولد :1350/06/01

تاریخ شهادت : 1367/05/01

محل شهادت : شلمچه

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : رامسر استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانش آموزی - فرهنگی -

یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : ابراهیممسئولیت : رشته تحصیلی : آموزش ابتدایی تحصیلات : دیپلم

تخصص : کد شهید : 70 رسته : پیاده

نام مادر : عزت عباس مفرد

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : ------ محل شهادت : شلمچه    شهادت : 1367/05/01

نحوه شهادت : شیمیایی

شناسنامه تدفین

شهر : گالش محله بخش : شهرستان : رامسر استان : مازندران

گلزار : شهدای گالش محلهتاریخ تدفین : 1367/05/10

------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

هوشنگ ابراهیم قوچی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/6/1350 ـ روستای هزارلات ـ رامسر

3- نام و شغل پدر :

ابراهیم ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

عزت عباس فرد ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

11فرزند ـ فرزند دوم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :ـــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ): ـــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شهید قنبر اشکور چورته ـ رامسر ـ روستای گانکسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی شهید مجید شریف واقفی ـ رامسر ـ روستای پیازکش

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دانشسرای مقدماتی شهید باهنر ـ تنکابن

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی 3سال

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

معلم

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در راهپیمایی شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضوبسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

12/4/67 الی 10/5/67 رامسر ـ سپاه ـ شلمچه ـ (هفت تپه)

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

1بار از ناحیه دست ،پادگان آموزشی گهرباران ـ سانحه، مجروحیت در منطقه

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

پدافندی

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

شلمچه-1/5/67-شلمچه

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

10/5/67-گلزار شهدای گالش محله

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست شهید : محیط دانشسرا هیچ وقت یادم نمی رود  . ما در آن منطقه بودیم که یک محیط شبانه روزی  بود بارها شهید قبل از اعزام همیشه صحبت از درس می کردند و تاکید داشتند که باید درس بخوانیم و انضباط و نظم در رفتار و کردارمان باشد و آرزو داشتن در حین درس خواندن به عنوان یک سرباز به به میهن  خود خدمت کند و به شهادت برسد و بیشتر این حرف ها را در جلسات شبانه ای که برپا می کردیم می گفتند .

همرزم شهید: هنگام شهادت شهید من در آن جا بودم  شهید بر روی زمین دراز کشیده بود  و طلب آب می کرد و نمی توانست حرفی بزند ولی با دست اشاره می کرد  که آب می خواهد  و من در کنارش بودم . نفس های آخرش را می کشید  در حالی که لبانش از شدت گرما و گرسنگی ترک برداشته بود  و خون می چکید  و ما آبی نداشتیم. شهید  مانند علی اکبر در صحرای کربلا به شهادت رسیدند .

خواهر شهید : شهید عاشق شهادت بود و همیشه می گفت من لیاقت ندارم و هر چه استاد دانشگاهش می گفت همین جا هم شما مشغول به خدمت هستی  با درس خواندنت شهید می گفت : نه و همیشه دست به دعا می شد  و هر موقع دوستانش به شهادت می رسیدند می رفت داخل اتاق و گریه می کرد و در آن زمان من کلاس پنجم بودم و به او می گفتم چرا گریه می کنی ؟ می گفت :« یک نمره کم گرفتم و بعد به من لبخند می زد . »

------------------------------------------------

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

                                                                                                                             

بسمه تعالی

سه شنبه  21/4/1367 

وصیت نامه شهید هوشنگ ابراهیم قوچی

نام: هوشنگ       شهرت: ابراهیم قوچی           فرزند: ابراهیم          شماره شناسنامه: 2     

محل صدور: حوزه 3 تنکابن 

والذین یقاتلون فی سبیل الله اموتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون

با سلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن و سلام و درود بر شهیدان راه حق و حقیقت و رزمندگان اسلام و مردم شهید پرور.

خدمت تمامی امت شهیدپرور و برادران بسیجی، پاسدار و دیگر نیروها که به هر نحوی می خواهند به اسلام خدمت کنند و همچنین خدمت تمامی برادران آشنا و دوستان والخصوص خدمت پدر و مادر گرامی و خواهران و برادران اسلام عرض می نمایم. من لایق این نیستم که برای خودم وصیتی بکنم ولی طبق وظیفۀ شرعی خود موظفم که وصایایی به دوستان، آشنایان، پدر و مادر و برادران و خواهران و در کل به امت شهید پرور بدهم. من از امت شهید پرور می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهند و نگذارند که سلاح به زمین افتادۀ آنها به دست دژخیمان بیافتد و امیدوارم که به جوانان خود اجازه دهند که در میادین نبرد حاضر شده و به نبرد با صدامیان ادامه دهند تا پیروزی نهائی بدست آید و بر مزار شهیدان گریه نکنند زیرا دشمنان از ناراحتی های شما امت شهید پرور سوء استفاده کرده و به عمل جنایتکارانه خود ادامه می دهند و اگر می خواهید گریه کنید بر امام حسین و دیگر رهروان راه حق که اسلام را پایه گذاری کردند گریه کنید که شهیدان واقعی آنانند. امت شهید پرور: البته من کوچکتر از آنم که به شما وصیت کنم ولی به عنوان یک برادر خیلی کوچکتر نصیحت ما را پذیرا باشید و من از شما می خواهم که امام را تنها نگذارید و به فرامین پیر جماران گوش فرا دهید و امام را به عنوان یک راهنما که راه اصلی را به شما نشان می دهد بشناسید و همچنین قرآن را به عنوان یک کتابی که تمامی راهها را روشن بیان کرده و راه اسلام را به عنوان بهترین راه می خواند پی گیرید که پیروزی نهائی از آن حق است و همانطوریکه شما می دانید باطل رفتنی است و حق ماندنی پس بیایید و برای اسلام جانفشانی نمائید که اسلام به شما امت شهید پرور الخصوص به جوانان نورسیده به مملکت احتیاج دارد و نگذارید که مظلومان در زیر شکنجه های دژخیمان کافر بسوزند و آه و ناله کنند برخیزید و به ناله های آنان پاسخ مثبت داده و آنان را از شکنجه های کافران نجات دهید که کاری بس عظیم انجام داده اید و جای شما در بهشت برین است.

حالا سخنی چند با دانشجویان: خدمت تمامی دانشجویان سلام عرض می نمایم و امیدوارم که بدی های ما را به بزرگی ببخشید و ما را حلال کنید. درست است که من نتوانستم جبران خوبی های شما را بکنم ولی امیدوارم که مرا به عنوان یک برادر کوچک که اشتباهات زیادی از من سر زده ببخشید و نصیحت مرا به عنوان یک برادر کوچکتر از شما پذیرا باشید که گوش دادن و عمل کردن به وصیت شهیدان از اهم واجبات است ای برادران: تا آنجا که می توانید در جبهه ها حاضر شده و به پشتیبانی نیروهای اسلام پرداخته و به دشمن یورش برید که پیروزی از آن شماست. و درنگ نکنید که به فرمودۀ امام امت امروز روز جنگ است روز درنگ نیست پس ببخشید که اگر دیر شود به ضرر شما تمام می شود. 

حالا سخنی با پدرم: پدر گرامی امیدوارم که از دست من ناراحت نباشید زیرا که وظیفه خود می دانستم که در جبهه ها حاضر شده و با دشمن پلید که می خواهد به اسلام ضربه بزند بجنگم و من نتوانستم که جواب خوبی های شما را بدهم ولی امیدوارم که مرا ببخشید.

سخنی با مادر گرامی: امیدوارم که مرا ببخشید که نتوانستم جواب زحمات شما را که از کودکی تا این دوره با رنج و مشقت مرا بزرگ کردی بدهم و می خواهم که ناراحت نباشدی زیرا که وظیفه ماست که برویم تا خط امام زنده بماند و از بین نرود و همچنین می خواهم که بر مزارم گریه نکنید زیرا که دشمنان خوشحال می شوند همیشه با چهرۀ گشاده با دیگران برخورد نمائید.

سخنی با خواهرانم: خواهران حجاب خود را رعایت نمائید که ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است و حجاب را به عنوان یکی از ضربه های محکم بر دشمن بدانید و با حجاب خود به دشمن زبون بفهمانید که ما تا آخرین نفس و تا آخرین قطرۀ خون و تا آخرین نفس خواهیم جنگید و دشمن را از بین خواهیم برد.

                                                                              به امید پیروزی رزمندگان اسلام

                                                                                        هوشنگ ابراهیم قوچی

                                                                                     هفت تپه         21/4/67 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

از ویژگیهای مهم اخلاقی شهید یکی خوش برخورد کردن با خانواده، دوستان بود که دوست داشت همیشه آدم با روحیه شاد و با گذشت باشد خیلی گذشت داشت و همچنین سعی می کرد در اجتماعات مذهبی و در تشییع جنازه های شهیدان شرکت کند و حتی در مراسمشان در دورترین نقاط می رفت و از نظر علمی هم خیلی زرنگ بود و سعی می کرد آن چیزی را که بلد است به همه یاد بدهد و حتی مطالب مهم درسی را که واجب بود برای همه در خانواده می خواند و از نظر فعالیت او هم چون هنوز کوچک بود فقط توانست یکی یا دو تا نواری که در خانه بود آنها را بسوزاند و (قبل از انقلاب) بعد از انقلاب در مدرسه اش جزء گروه مقاوم بود و به برادران کمک می کرد و بیشتر از همه این که تا آنجا که در دست داشت به جبهه کمک می کرد بارها بود چیزی نمی خرید و نمی خورد و آن را به جبهه می داد و همیشه به فکر جنگ و جبهه بود و اگر کسی بیکار بود ناراحت می شد و می گفت که بر ما واجب است که به جبهه برویم چرا که دین و ناموس مان در خطر است. از اینکه یکی از واجبات خودش دانست و چون محصل هم بود (دانشجو) ولی در تیر ماه سال 67 به جبهه اعزام شد و در 1/5/67 در جبهۀ شلمچه به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد. آخرین دیدار ما با شهید تاریخ 12/4/67 بود و یکی از کارهای مهم و شاید خاطرۀ بیاد ماندنی این است که هنگامی که شهید برای جبهه اعزام می شد تنها بود از محلمان و نمی خواست که ساکش را خودش دست بگیرد و بقیه بفهمند که او به جبهه دارد می رود ساک را به من که خواهرش هستم داد و گفت که آن را زیر چادر نگه دار تا زمانی که می خواهم حرکت کنم و خودش می گفت که من لایق نیستم که شهید بشوم اگر شهید شدم ناراحت نشوید چرا که وظیفه ام است و باید انجام دهم به جبهه رفت و با اصابت مواد شیمیایی به شهادت رسید. 

شهید دانشجوی سال سوم دانشسرای شهید باهنر خرم آباد تنکابن مشغول به درس بود و یکی از مهمترین توصیه های شهید به خانواده و دوستان این بوده که نماز را فراموش نکنید و می گفت خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است. رابطه شهید با والدین خانواده و مردم یک رابطه دوستانه و صمیمی بود والدین را به خاطر زحمات زیادی که برای تحصیل او کشیده بودند خیلی دوست می داشت و با خانواده نیز واقعاً مثل یک برادر رفتار می کرد و در همه کار به خانواده کمک می کرد و مردم نیز همه از او راضی بودند چون آزارش حتی به یک مورچه هم نرسید همه به او ایمان داشتند و دوست داشتند او ار سرمشق بچه هاشان قرار دهند. 

شهید بیشتر اوقات فراغت خود را کمک به والدین در کار و بیشتر به مطالعه کتابهای درسی- مذهبی و مجله آینده ساز (که جزء عضو انجمن های اسلامی بود و برای این پول فرستاد تا هر ماه مجله برای او بیاید) مجله امید انقلاب می پرداخته و همچنین چون دوست داشت قرآن را با لهجه بخواند قرآن می خواند و همچنین وصیت شهدا و شعرهای آنها را مطالعه می کرد و عکسشان را به دیوار خانه می چسباند و هر چه از زمان می گذشت علاقه اش به این کار بیشتر می شد و تا زمانی که به جبهه اعزام شد و هنوز نرفته بود که در دفتر خود نوشته بود شهید هوشنگ ابراهیم قوچی یعنی او واقعاً می دانست که شهید می شود و می گفت که تا زمانی هستیم کسی ما را نمی شناسد. شهادت او باعث ناراحتی دوستان و آشنایان او شده همه او را یک پسر خیلی خوب می دانستند و به او ایمان داشتند و حتی در دانشسرا که بود کمک آشپز بود خیلی به بچه ها به معلمین علاقه داشت معلمین دانشسرا نیز او را پسر خود می دانستند برای خانواده هم کمی سخت است چون پسر بزرگ خانه و همچنین معلم بچه ها و جامعه بوده خودش هم می گفت که بهترین و بالاترین شغل معلمی است چون شغل انبیاء بوده است اما چه می شود کرد چون وظیفه هر مسلمان واقعی آن است برای دفاع از ناموس و مملکت خود جهاد در راه حق نماید شاید بزرگترین جهادها همین گذشتن از جان خود است از نظر نیازهای فرهنگی همین کمبود معلمی است که در روستای ما وجود دارد معلمین از راه دور به این مدرسه ها می آیند و مشکلات دارند اگر امکاناتی برای ما وجود داشته باشد معلمین آینده خودمان را خودمان پرورش خواهیم داد. 

کتاب شهید از جمله کتابهای مذهبی مثل مسئله حجاب، فاطمه بانوی عزیز اسالم و کتابهای دیگر است که به یادگار مانده است. در آخر آرزوی سلامتی و طول عمر برای رهبر معظم انقلاب و آرزوی موفقیت برای شما مسئولین مملکتی.      والسلام 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به روح پر فتوح امام عزیزمان که بنیانگذار انقلاب اسلامی بوده و با سلام و درود به ارواح طیبۀ شهدا که با نثار جان خود انقلاب اسلامی را هر چه با شکوهتر به پیروزی رساندند. شهید هوشنگ ابراهیم قوچی در تاریخ روز اول شهریور سال هزار و سیصد و پنجاه در روستای گانکسر در خانواده ای متوسط و کارگری بدنیا آمد و دورۀ ابتدائی خود را در گانکشر که مدرسه شهید قنبر اشکور چورته نام دارد گذراند و بعد از تمام شدن دورۀ ابتدائی در مدرسۀ راهنمائی مجید شریف واقفی پیازکش ثبت نام کرد و مشغول به تحصیل شد در رابطه با درسش خیلی فعالیت داشت. همیشه سعی می کرد جزء زرنگ ترین و مؤدب ترین دانش آموزان باشد و رتبۀ اول را کسب کند که موفق هم شد. در سه سال راهنمائی تحصیلی در مسابقات قرآن، ریاضی و کلیه دروس شرکت کرد و معلمین هم همه از ایشان راضی بوده و او را در مدرسه الگو قرار داده بودند و سوم راهنمائی را با معدل خیلی خوب قبول شد و بعد از آن برای تربیت معلمی ثبت نام کرد و امتحان داد و چون نتیجۀ قبولی ایشان معلوم نبود در مهر ماه همان سال در رشتۀ تجربی در مدرسۀ شهید اعرافی ثبت نام کرد و تا بعد از یک ماه جزء نفر دوم از قبول شدگان تربیت معلم شد و در اینجا مدیر مدرسه سعی می کرد که درسش را ادامه دهد ولی قبول نکرد و همیشه این را می گفت که معلمی شغل انبیاء است و من هم این شغل را قبول کرده ام وارد دانشسرای تربیت معلم شهید باهنر خرم آباد شد و تا سال سوم را در آنجا خواند در اینجا هم خیلی زرنگ بود و دوستان زیادی پیدا کرده بود و حتی اگر مراسمی در تنکابن بود جزء گروه مقاوم بسیجی لباس به تن می کرد و تفنگ به دست می گرفت و در هیمن سال سوم بود که در 13 آبان سال 66 برای آموزشی ثبت نام کرد و امتحانش را جزء رزمندگان، امتحان داد ولی هنوز نتیجه اش را نگرفت. و در 12 تیر ماه سال 67 به جبهه اعزام شد و در 1/2/67 نیز به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد.

وضع خانواده آن چنان خوب هم نیست چون در یک خانۀ روستایی با امکانات کم و با شغل کارگری زندگی را می گذرانیم و ما هم باز شکر خدای را بجای می آوریم چون مملکت ما در حال حاضر با کمبودهایی مواجه است که امید است جبران شود.             گوینده خواهر شهید