شهید حسین اسلامی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید حسین اسلامی

نام پدر : یوسف

تاریخ تولد :1342/04/10

تاریخ شهادت : 1367/01/28

محل شهادت : فاو

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : آمل استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی

یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : یوسف مسئولیت : فرمانده رشته تحصیلی : --------- تحصیلات : فوق دیپلم

تخصص : کد شهید : 469 رسته : پیاده

نام مادر : صدیقه قربانی

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : ------ محل شهادت : فاو     تاریخ شهادت : 1367/01/28

نحوه شهادت : اصابت گلوله

شناسنامه تدفین

شهر : روستای لوط بخش : شهرستان : آمل استان : مازندران

گلزار : شهدای لوط  

-------------------------------------------

زندگی نامه

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حسین اسلامی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

10/4/1342 آمل ـ روستای لوط (در ماه محرم متولد شدند)

3- نام و شغل پدر :

یوسف ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

صدیقه قربانی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدندو در کنار پدر و مادر مسائل دینی و مذهبی را آموخت .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان روستای لوط آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی طالب آملی لاریجان آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان روستای وانا آمل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

دانشگاه شهید مطهری نوشهر  ـ رشته علوم اجتماعی ـ فوق دیپلم

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک می کردند .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

18/8/63 الی 18/8/65 - پیرانشهر

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

زهرا اسلامی

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

1فرزند ـ آمنه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و در کارهای به پدر و مادر خود کمک می کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

فرهنگی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

معلم

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در مسجد محل در برگزاری کلاس های قرآن و نماز جماعت فعالیت می کرد .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

30/11/66  الی 30/12/66 دوره آموزشی ـ منجیل

24/1/67 ـ 28/1/67ـسپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا-فاو

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

شیمیایی شدن کل بدن ـ فاو

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

24/1/67 ـ فاو ـ اصابت گلوله

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند سال مفقود بودند . سال 75 گلزار شهدای امامزاده سعد بن علی روستای لوط ـ آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

حسین وقتی خواست ازدواج کند ما دخترعمویش را به او پیشنهاد دادیم و به خواستگاری رفتیم و مراسم عقد ساده ای برگزار کردیم و بعد از 2سال زندگی مشترک ایشان قصد جبهه کرد و زن خود را به ما سپرد و خودش به جبهه رفت .

زمانی که اولین شهید منطقه ما شهید محمد شعبانی را تشییع جنازه کردند ایشان خیلی ناراحت بود  چون از لحاظ اقتصادی ضعیف بودند برای همین همیشه به آن ها سر می زد  و رفت شهر برایشان قرآن هدیه گرفت و به آن ها داده بود و دومین شهید هم آقای یحیی اسلامی بود که یک پسر به نام جابر داشت و برادرم او را خیلی دوست داشت و به او خیلی محبت می کرد . هنوز برادرم به شهادت نرسیده بود که همسر شهید اسلامی به من گفت برادر خودت را شهید شده فرض کن چرا که ایشان با این حالات وروحیات حتماً شهید می شود.

انسیه- خواهر شهید : ایشان بار آخری که می خواست به جبهه برود  شب قبلش نزد ما آمد و تا ساعت 1 شب بیدار بودیم و با هم صحبت می کردیم و به ما گفت فردا می خواهم به جبهه بروم . ایشان دبیر بود وفصل امتحانات به او گفتیم الان نرو  زن و بچه ات را به چه کسی می سپری ؟ گفت:« اول به خدا و بعد پدر و مادر و بعد هم شما .» همان شب با ما خداحافظی کرد  ورفت صبح وقتی برای بدرقه اش خواستم بروم دیدم ایشان نیست و این آخرین خداحافظی ما بود . 

-------------------------------------------------------

زندگی نامه شهید حسین اسلامی 
در اولین روز از شهریور سال 1344 در خانواده ای متدین و با ایمان متولد شد او را حسین نامیدند .
پدرش یوسف کشاورز و مادرش صدیقه خانه دار بود.
از 7سالگی به مدرسه رفت .دوران ابتدایی را در روستای لوط خواند و برای ادامه تحصیل به شهر لاریجان رفت .
درسش خوب بود و تمام دوران تحصیل با نمره های خوب قبول شد در مدرسه آرام بود و تکالیفش را در مدرسه حل میکرد و وقتی به خانه می آمد بدون معطلی به مزرعه میرفت و به پدرش در کار کشاورزی کمک میکرد همه از او راضی بودند.با تحمل همه سختی ها بالاخره مزدش را گرفت و معلم شد.
حسین پسری با ایمان بود و نمازش را میخواند و روزه اش را میگرفت.
در تاریخ 14/5/1364 با دختری متدین ازدواج کرد و حاصل آن یک دختر بود.
حسین از طریق بسیج به استان خوزستان اعزام شد و در تاریخ 28/1/1367 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش در منطقه فاو به شهادت رسید.
پیکرش را پس از تشییع در روستای لوط واقع در لاریجان به خاک سپردند.
یاد و نامش گرامی . 
------------------------------------------------------

شهید حسین اسلامی

 

وصیت نامه شهید حسین اسلامی

                                                                                                                    بسمه تعالی

حمد وسپاس مخصوص پروردگار است . با درود و سلام به نبی مکرم اسلام و آل اطهارش و با درود و سلام به بت شکن عصر، نایب بر حق مهدی (عج)، قلب توفنده ی مستضعفین جهان، امام خمینی و با درود به ارواح طیبه شهدای اسلام . 

اینجانب حسین اسلامی فرزند یوسف متولد سال 1342 از آنجایی که بزودی عازم جبهه های جنگ می باشم، وصیت می کنم چرا که این یکی از مسائل ﻣﺅکد در اسلام است و به طور خلاصه به مواردی اشاره می نمایم . 

از آنجایی که چند سال است کشور ما مورد هجوم نیروهای رژیم متجاوز بعثی صهیونیستی عراق قرار گرفته و انقلاب اسلامی مورد تهدید جدی استکبار جهانی واقع شده و در راه دفاع مقدس از انقلاب اسلامی مان، رزمندگان بسیاری شهید و معلول و اسیرشده اند و میلیون ها تومان امکانات و سرمایه های این مملکت را در این راه خدایی نثار کرده  و ادامه ی این راه بر هر مسلمانی فرض است . امروز سستی و کاهلی و مسامحه کاری و یا بی توجهی به مسائل سیاسی و اجتمایی و خصوصاً مسئله دفاع مقدس، خیانت آشکار و نابخشودنی نسبت به خون شهداست، لذا به همه ی مردم مسلمان و دوستان بسیجی و نزدیکانم وصیت می کنم، آرمان شهدای اسلام و مکتب حسینی مان را فراموش ننمایید . امروز کل استکبار و کفر در مقابل کل اسلام و حق قرار گرفته و همه ی انسان های جهان به طریقی در یـکی از دو جناح قرار دارند که مسلماً پیروزی نهـایی وعده ی الهی است و برای اهل حق و مستضعفین می باشد . 

من در طول زندگی قلباً طرفدار مستضعفین و زحمت کشان و ستم دیده ها بودم و عملاً در این جهت گام برداشتم . گرچه مدتی از عمرم به تباهی گذشت، اما خداوند را بی نهایت سپاس می گویم که به من نعمت هدایت عطاء فرمود . از همه ی عزیزان می خواهم، اسلام ستم دیده ها، اسلام ﻣﺅمنین صادق و اسلامی را که امام خمینی مبلّغ آن است و به قول خودشان اسلام ناب محمدی(ص) است، پشتیبانی نموده و در راه آن جان نثاری می کنند . 

چون وقـت کافـی برای وقـت بسـط این مقـولات نیست به مواردی در مورد خانواده ام اشاره می نمایـم . از پدر و مادرم که مربیان اصلی من بودند و زحمت های بی دریغی را در این راه متحمل گشتند و پیوسته در رنج و عذاب بودند و من نتوانستم ذره ای از لطف ایشان را جبران نمایم، می خواهم که مرا عفو نمایند و جز این چیزی نمی توانم بگویم . از همسرم که غم خوار و همدرد من بود و پیوسته وضعیت و حال مرا درک می نمود و با لطف و صفا همه ی سختی ها را متحمل گشت، تشکر می کنم . گرچه می دانم زندگی تو را سخت و مشکل نموده ام و حتی نتوانستم ابتدایی ترین حقوق شما را اداء نمایم، انتظار دارم مرا حلال نمایی . 

برادران و خواهرانم رعایت موازین اسلام را بنمایید و اهداف شهدا را فراموش نکنید و از اسلام عزیز و انقلابی که پرچمدار امروز آن امام عزیز است، دفاع نمایید . 

از اهالی روستا می خواهم که حضور دائمی خود را در صحنه های انقلاب حفظ نمایند . همکاران عزیز فرهنگی یادتان نرود که این کوکان و نوجوانان آینده سازان کشور و انقلاب اند . امانت بزرگ الهی به دست شماست، باشد که به بهترین وجه تربیتشان کنید . در ضمن کار اصلی، یعنی حفظ سنگر های رزم را فراموش ننمایید . برادران عزیز بسیجی، خصوصاً بسیجیان پایگاه شهیدپرور  امام علی(ع)" بهرستاق"، تشکل و انسجام خود را حفظ نموده و از اختلافات و دسته بندی ها و گرایش به غیر حق بپرهیزید و مکتبتان خدا و قرآن و اسلام و حدیث و سخنان ولایت فقیه و رهنمودهای ایشان باشد . به میل و خواهش نفس اماره، از هیچ فرد یا جریان و گروهی که مسیر انقلاب را نمی پیمایند و همگام با رهبریت و صاحبان و ایجاد کنندگان اصلی انقلاب نیستند، نه تنها حمایت نکنید، بلکه با اعمالتان ثابت کنید که تابع ولایت فقیه هستید، تا زمانی که حضرت حجت(عج) ظهور فرمایند و تنها صراط مستقیم را پیش پای خلق الله قرار دهند .

من مال و منال چندانی ندارم . اگر پدرم ساختمان مسکونی مرا به من بدهد، متعلق به همسر و فرزندم باشد تا در آن زندگی کنند و پدرم به عنوان وصی بنده و جناب آقای شیخ غلامحسن اسلامی به عنوان قیّم کفالت و سرپرستی آنها را تا زمانی که احتیاج به کفالت نداشته باشند، بر عهده بگیرند . همسرم در انتخاب مسیر آینده خود طبق قانون مقدس الهی آزاد است و غیر از ولی شرعی او کسی حق دخالت در زندگی وی را ندارد و سعی نمایید تا مشکلات او را رفع نموده و هدایتش کنید تا زندگی را بهتر و سریع تر سپری نماید . کتاب هایم را بعد از بالغه و رشیده شدن دختر عزیزم، به او تعلق دارد و اگر خدایی نکرده به دلایلی امکان استفاده برای او وجود نداشت، وقف یکی از کتابخانه های معتبر روستا یا منطقه ی "بهرستاق" نمایید . در ضمن وضعیت ترازوی آقای بخشنده را روشن نمایید تا به او مدیون نباشیم . کسانی که جهت کار در ساختمان مسکونی بنده یا به دلایلی دیگر ادعای طلبکاری از من را دارند، با داشتن مدرک یا دلیل رفع دین نمایند . از همه ی کسانی که نسبت به آنها گناهی مرتکب شدم تقاضای عفو و بخشش دارم . ان شاء الله خدا همه ی ما را به سعادت ابدی قرین فرماید .

در ضمن از دانش آموزان عزیزم که بسیار به آنها علاقه مند بودم، عذرخواهی می کنم، از اولیای آنها بخواهند که مرا ببخشند . ان شاء الله در فرصت مناسب وصیت نامه ی کاملی بنویسم.

      

  شب چهار شنبه 24/1/1367                                                                                   

                                                                                                                                                                                          حسین اسلامی