شهید منوچهر آخانی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید منوچهر آخانی

نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1331/04/20
تاریخ شهادت : 1367/03/03
محل شهادت : شلمچه

مازندران آمل- گزنک

نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن

 

محل دفن: تا کنون جاویدالاثر است

 

----------------------------------------

مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : آمل استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی
آبادی :
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : ابراهیممسئولیت : فرمانده رشته تحصیلی : --------- تحصیلات : متوسطه
تخصص : کد شهید : 1019 رسته : پیاده
نام مادر : زهرا آقاجانی
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : محل شهادت : شلمچهتاریخ شهادت : 1367/03/03
نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن
 
-------------------------------------------

درگفتگو با برادر شهید آخانی

پدر و مادر تا آخر عمر منتظر رسیدن اثری از او بودند ولی متأسفانه چشم انتظار از دنیا رفتند، ما هم هنوز امیدواریم که اثری از منوچهر به ما برسد. مادر از لحظه رسیدن خبر تا آخر عمر زینب‌وار صبر کردند و هیچ گاه لب به ناله یا اعتراض نگشودند.

تمام مردم ایران هر کدام به اندازه‌ای در این دفاع سهم داشتند، تنها خواسته ما این است که شهداء را فراموش نکنند و بدانند که شهدا با خون خود این کشور را حفظ کردند و بدانند که شهداء هم دوست داشتند در آرامش و در کنار خانواده زندگی کنند اما به دلیل حس مسئولیت خود از همه چیزشان گذشتند.

با مصطفی آخانی یکی از کارکنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و برادر شهید منوچهر آخانی هستیم تا از زبان وی با برادر شهیدشان بیشتر آشنا شویم... با ما همراه باشید:

معلمی که کشاورز بود

 

 

مصطفی آخانی برادر شهید منوچهر آخانی هستم، ایشان متولد ١٣٣٢ هستند و ما بزرگ‌شده خانواده‌ای کاملاً مذهبی در شهرستان آمل هستیم.  برادرم؛ انسانی کاملاً با اخلاق و اجتماعی بودند و بسیار خوب در مسائل تیمی،گروهی و جهادی شرکت می‌کردند. در زمان انقلاب اسلامی در تظاهرات و مبارزات شرکت می‌کردند و عضو گروهکی انقلابی بودند که بیاد دارم برای استقبال حضرت امام گروهی خود را به بهشت زهرا رساندند. مدتی هم در کمیته مشغول فعالیت شدند و همچنین در کارهای آبادانی هم تا جایی که فرصت داشتند کمک می‌کردند. ایشان البته معلم و کارمند آموزش و پرورش بودند و کمک حال پدر در کشاورزی و از طرف دیگر متأهل و دارای چهار فرزند بودند.

 

 

شیپور جنگ

 

 

منوچهر به محض شنیدن خبر آغاز جنگ و مشکلات خرمشهر لحظه‌ای درنگ نکردند و با وجود مسئولیت‌های کاری و خانوادگی و این‌که فرزند آخرش ده روزه بود قید همه چیز را زدند و در اولین فرصت برای اعزام اقدام کردند. من در آن زمان سرباز بودم و حتی به ایشان گفتم من که در خدمت نظام هستم شما الان به خاطر بچه‌ها نرو که منوچهر در جواب به من گفت: شما که باید وظیفه خدمت را انجام بدهی و موفق باشی اما من هم باید راه قلبم را بروم و مقداری خرجی به من داد و رفت.

شهیدی بدون نشان/ منوچهر همچنان مفقودالاثر مانده

 

 

یگان زرهی عراق در شش مهر ١٣٥٩ از سوسنگرد عبور کرده بود که نیروهای مازندرانی با وجود اینکه خط واحدی نداشتند به صورت پراکنده در آزادسازی سوسنگرد حضور داشتند و نقش بسزایی در این امر داشتند. منوچهر نیز به همراه گروهی که در مسجد محل تشکیل داده بودند برای کمک رفتند و تا دوماه بعد هم در جبهه حضور داشتند تا این‌که بنابر گفته همرزمانش در منطقه شلمچه به دلیل اصابت خمپاره به شهادت رسیدند و از آنجایی که نیروها درگیر عملیات بودند، متأسفانه پیکر ایشان را نتوانسته بودند با خود به عقب برگردانند و ایشان همچنان مفقودالاثر هستند.

 

 

خانواده هم دلشان راضی نشد که برای ایشان مراسمی بگیرند و پدر و مادر تا آخر عمر منتظر رسیدن اثری از او بودند ولی متأسفانه چشم انتظار از دنیا رفتند، ما هم هنوز امیدواریم که اثری از منوچهر به ما برسد. مادر از لحظه رسیدن خبر تا آخر عمر زینب‌وار صبر کردند و هیچ گاه لب به ناله یا اعتراض نگشودند.

 

 

منوچهر در شرایطی بود که از نظر خانوادگی و از نظر شغلی در موقعیت مناسبی بود و بسیار مهربان و خانواده دوست بود. تنها چیزی که باعث پیوستنش به جبهه آن هم بدون هیچ تأملی و در روزهای آغازین جنگ شد، عرق ملی و مهینی بسیار زیاد ایشان و همچنین مقلد امام بودند.

تنها انتظارم از مردم: شهدا را براموش نکنیم

 

 

ما هم جزیی از همین مردم هستیم و تمام مردم ایران هر کدام به اندازه‌ای در این دفاع سهم داشتند، تنها خواسته ما این است که شهداء را فراموش نکنند و بدانند که شهدا با خون خود این کشور را حفظ کردند و بدانند که شهداء هم دوست داشتند در آرامش و در کنار خانواده زندگی کنند اما به دلیل حس مسئولیت خود از همه چیزشان گذشتند. ما باید دنبال راه آن‌ها را بگیریم آن موقع دشمن فقط روبروی ما بود اما الان دشمن از همه طرف در حال حمله است و باید هوشیار باشیم  هرکدام به اندازه سهم خود مراقب کشور، سرزمین و انقلابمان باشیم.  

 
۳۱ مرداد ۱۳۹۶ ۱۶:۴۳
 
------------------------------

وصیت نامه ی شهید منوچهر آخانی

 

 

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

 

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله

 

 

 

اینجانب منوچهر آخانی فرزند ابراهیم ساکن گزنک با ایمان به خداوند متعال و شهادت به رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ولایت و ائـمه ی معصومین علیه السلام و عالم قبر و قیامت، چند جمله ای را به عنوان وصیت نامه در این کاغذ هرچند کوچک اما به پهنای اقیانوس که گهرها در آن نهفته است، می نگارم و توجه شما را به آن جلب نموده و انجام آن را خواهانم .

 

 

پدر عزیزم صادقانه عرض می نمایم که شما برایم زحمت زیادی کشیده اید، شب و روز کار کرده تا من و برادرانم در سختی نباشیم، اما عذر می خواهم که نتوانستم در هنگام پیری عصای دست شما بوده و باری از کوله بار شما کم کرده باشم، چه کنم که دشمن غدار کمین کرده و به کشور عزیز ما حمله ور شده است. نه تنها به کشور بلکه به دین و مکتب و حیثیت ما حمله ور شده و می خواهد اسلام نباشد و من وظیفه ی شرعی خود می دانم تا به ندای معصومانه ی رهبرم خمینی بت شکن لبیک بگویم و ادای وظیفه نمایم .

 

 

و تو ای مادرم زهرا  که هم نام فاطمه زهرا هستی و همیشه به یاد او گریه می کنی و در عزای پسرش اشک می ریزی، هیچ وقت زحمت شما را فراموش نمی کنم، امیدوارم که شما هم مرا فراموش نکنید . اطمینان داشته باش که اگر برگشتم وظیفه ی فرزندی را انجام می دهم، اگر هم به شهادت رسیدم و برنگشتم، افتخار کن که سربازی از سرباز اسلام و برای حفظ دین و ناموسم کوشیدم . انتظار دارم که همانگونه که برایم مادری کردی اکنون برای فرزندانم مادر باشی .

 

 

اما همسرم از شما عذر می خواهم که در جوانی تنها ماندی، ولی اولاً خدا هست و بر خدا توکل کن و سپس ناصر، نسرین و نسیم هم سخن و هم راز تو می باشند و با آنها سرگرم باش تا تنهایی در دل شما اثر نگذارد و در تربیت آنان کوشا باش تا ان شاء الله فرزندانی صالح و نیکو تحویل جامعه بدهی .

 

 

سپس تو ای برادرم حسن آقا، در تعزیه می خـوانند برادر کجا بی وفایی کجا-کجا گوشـت گردد ز ناخن جدا . تو برادر منی و این بار امانت که همانا رسیدگی به فرزندانم و تربیت آنان است، را به شما می سپارم و تو باید در هر مشکل با توکل و یاری خدا کمک حال آنان باشی تا زمانی که ناصر بزرگ شود و بتواند در زندگی خود تصمیم بگیرد و فعالیت نماید .

 

 

خدایا  خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

 

                                  از عمـر مـن بکـاهُ و بـه عمــر او بیـفــزای

 

 

-----------------------------------------------

زندگی نامه شهید منوچهر آخانی 

در تاریخ 20 / 4 / 1331 در روستای کزنک از توابع شهر لاریجان متولد شد . 

پدرش ابراهیم کشاورز و مادرش زهرا خانه دار بود . 

منوچهر آخانی در خانواده ای متدین و مسلمان متولد و بزرگ شد . 

بنابراین خصوصیاتی در وی بود که از یک فرزندی که در یک خانواده مسلمان تربیت شده باشد دور از انتظار نبود . این خصوصیات عبارت بود از : مهربانی ، احترام به بزرگتر ، وظیفه شناسی ،کمک به دیگران ، قناعت و ....  . 

منوچهر در پایان سوم راهنمایی ترک تحصیل کرد  و در مخابرات مشغول به کار شد . تا اینکه در سال 1360 با یه خانواده مذهبی و متدین وصلت نمود و حاصل این ازدواج 2 دختر و 1 پسر بود . 

شهید به خانواده و خصوص فرزندانش علاقه خاصی داشت و برای تربیت فرزندانش خیلی سفارش و تلاش میکرد . و همیشه به همسرش سفارش میکرد که فرزندانمان را طوری تربیت کن که به جامعه خدمت کند و باعث سربلندی ما بشود . 

منوچهر آخانی این رزمنده خداجوی وطن دوست از طریق بسیج نیروی زمینی آمل به خوزستان اعزام شد و در کنار دیگر سربازان سپاه ایرانی به مبارزه در برابر دشمن بعثی پرداخت تا اینکه در تاریخ 4 / 3 / 1367 

در عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرو شکو به درجه رفیع شهادت رسید . 

پیکرش را پس از تشیع با شکوهی در روستای گزنک از توابع لاریجان به خاک سپرد . 

 

یادو نامش گرامی . 

---------------------------------------
الف)تولد و کودکی :
 
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
 
منوچهر آخانی
 
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
 
20/4/1331 ـ روستای گزنک ـ آمل
 
3- نام و شغل پدر :
 
ابراهیم ـ کشاورز
 
4- نام و شغل مادر:
 
زهرا آقا جانی ـ خانه دار
 
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
 
6فرزند ـ فرزند دوم بودند .
 
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
 
شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدند و در کنار پدر و مادر  مسائل دینی و مذهبی را آموخت .
 
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):
 
ـــــــــــــ
 
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ
 
ب)تحصیلات:
 
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
 
دبستان محل
 
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :
 
راهنمایی محل
 
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :
 
دبیرستان امام خمینی ـ آمل
 
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ
 
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ
 
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــ
 
 
 
پ)سربازی :
 
1- خدمت سربازی : ــــــــــــ
 
2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ
 
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ
 
ت ) ازدواج :
 
1-وضعیت تاهل :
 
متاهل
 
2- نام همسر و تاریخ ازدواج :
 
مریم علی جان تبار ـ 1359
 
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):
 
3فرزند ـ ناصر ـ نسیم ـ نسرین
 
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ): ــــــــــــ
 
ث)شغل شهید :
 
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
 
آموزش و پرورش ـ کشا.ورزی
 
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :
 
آموزش و پرورش
 
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:
 
خدمات اداری
 
ج) فعالیت های انقلابی :
 
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــ
 
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ
 
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــ
 
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :
 
برای جمع آوری وسایل و کمک به رزمندگان در پشت جبهه اقدام می کردند و در پایگاه فعالیت داشتند .
 
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ
 
ح) سوابق جبهه :
 
1- حضور در جبهه :
 
در جبهه حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
به مدت 2 ماه ـ سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلا ـ سوسنگرد
به مدت 2 ماه سپاه آمل ـ لشکر 25 کربلاـ شلمچه 
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــ
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :
شلمچه - تک دشمن
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
چندین سال مفقود بودند .
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شآمل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
حسن- برادر شهید : شبی که می خواست اعزام شود مشغول عبادت و مناجات شد گفتم چرا نمی خوابی گفت:« از خوشحالی خوابم نمی برد . »
همسر شهید: زمان ازدواج من 21 ساله و ایشان 30 ساله بودند . از طریق یکی از همسایگان با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و در طول زندگی جز صداقت و محبت و چیزی از ایشان ندیدم .
 
شهید منوچهر آخانی
 

زندگی نامه شهید منوچهر آخانی 

در تاریخ 20 / 4 / 1331 در روستای کزنک از توابع شهر لاریجان متولد شد . 
پدرش ابراهیم کشاورز و مادرش زهرا خانه دار بود . 
منوچهر آخانی در خانواده ای متدین و مسلمان متولد و بزرگ شد . 
بنابراین خصوصیاتی در وی بود که از یک فرزندی که در یک خانواده مسلمان تربیت شده باشد دور از انتظار نبود . این خصوصیات عبارت بود از : مهربانی ، احترام به بزرگتر ، وظیفه شناسی ،کمک به دیگران ، قناعت و ....  . 
منوچهر در پایان سوم راهنمایی ترک تحصیل کرد  و در مخابرات مشغول به کار شد . تا اینکه در سال 1360 با یه خانواده مذهبی و متدین وصلت نمود و حاصل این ازدواج 2 دختر و 1 پسر بود . 
شهید به خانواده و خصوص فرزندانش علاقه خاصی داشت و برای تربیت فرزندانش خیلی سفارش و تلاش میکرد . و همیشه به همسرش سفارش میکرد که فرزندانمان را طوری تربیت کن که به جامعه خدمت کند و باعث سربلندی ما بشود . 
منوچهر آخانی این رزمنده خداجوی وطن دوست از طریق بسیج نیروی زمینی آمل به خوزستان اعزام شد و در کنار دیگر سربازان سپاه ایرانی به مبارزه در برابر دشمن بعثی پرداخت تا اینکه در تاریخ 4 / 3 / 1367 
در عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرو شکو به درجه رفیع شهادت رسید . 
پیکرش را پس از تشیع با شکوهی در روستای گزنک از توابع لاریجان به خاک سپرد . 

یادو نامش گرامی . 

شهید منوچهر آخانی 

-------------------------------------------------------

وصیت نامه ی شهید منوچهر آخانی

بسم رب الشهداء والصدیقین

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله

 

اینجانب منوچهر آخانی فرزند ابراهیم ساکن گزنک با ایمان به خداوند متعال و شهادت به رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ولایت و ائـمه ی معصومین علیه السلام و عالم قبر و قیامت، چند جمله ای را به عنوان وصیت نامه در این کاغذ هرچند کوچک اما به پهنای اقیانوس که گهرها در آن نهفته است، می نگارم و توجه شما را به آن جلب نموده و انجام آن را خواهانم .

پدر عزیزم صادقانه عرض می نمایم که شما برایم زحمت زیادی کشیده اید، شب و روز کار کرده تا من و برادرانم در سختی نباشیم، اما عذر می خواهم که نتوانستم در هنگام پیری عصای دست شما بوده و باری از کوله بار شما کم کرده باشم، چه کنم که دشمن غدار کمین کرده و به کشور عزیز ما حمله ور شده است. نه تنها به کشور بلکه به دین و مکتب و حیثیت ما حمله ور شده و می خواهد اسلام نباشد و من وظیفه ی شرعی خود می دانم تا به ندای معصومانه ی رهبرم خمینی بت شکن لبیک بگویم و ادای وظیفه نمایم .

و تو ای مادرم زهرا  که هم نام فاطمه زهرا هستی و همیشه به یاد او گریه می کنی و در عزای پسرش اشک می ریزی، هیچ وقت زحمت شما را فراموش نمی کنم، امیدوارم که شما هم مرا فراموش نکنید . اطمینان داشته باش که اگر برگشتم وظیفه ی فرزندی را انجام می دهم، اگر هم به شهادت رسیدم و برنگشتم، افتخار کن که سربازی از سرباز اسلام و برای حفظ دین و ناموسم کوشیدم . انتظار دارم که همانگونه که برایم مادری کردی اکنون برای فرزندانم مادر باشی .

اما همسرم از شما عذر می خواهم که در جوانی تنها ماندی، ولی اولاً خدا هست و بر خدا توکل کن و سپس ناصر، نسرین و نسیم هم سخن و هم راز تو می باشند و با آنها سرگرم باش تا تنهایی در دل شما اثر نگذارد و در تربیت آنان کوشا باش تا ان شاء الله فرزندانی صالح و نیکو تحویل جامعه بدهی . 

سپس تو ای برادرم حسن آقا، در تعزیه می خـوانند برادر کجا بی وفایی کجا-کجا گوشـت گردد ز ناخن جدا . تو برادر منی و این بار امانت که همانا رسیدگی به فرزندانم و تربیت آنان است، را به شما می سپارم و تو باید در هر مشکل با توکل و یاری خدا کمک حال آنان باشی تا زمانی که ناصر بزرگ شود و بتواند در زندگی خود تصمیم بگیرد و فعالیت نماید .

خدایا  خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

                                                                             از عمـر مـن بکـاهُ و بـه عمــر او بیـفــزای