شهید تقی (علی نقی) امیرشعبانی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید تقی امیرشعبانی

شهید تقی (علی نقی) امیرشعبانی

نام پدر : محمد

تاریخ تولد :1336/11/01

تاریخ شهادت : 1366/02/08

محل شهادت : بانه

مشخصات

شهر  بخش : شهرستان : رامسر استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : مجرد شغل : فرهنگی

یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : محمدمسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : دیپلم

تخصص : کد شهید : 910 رسته : پیاده

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : کردستان عملیات : محل شهادت : بانهتاریخ شهادت : 1366/02/08

نحوه شهادت : تیر مستقیم

شناسنامه تدفین

شهر : گالش محله بخش : شهرستان : رامسر استان : مازندران

گلزار : شهدای گالش محله  تدفین : 1366/02/15

---------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی نقی امیر شعبانی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/11/1336 ،روستای پیازکش شهرستان رامسر

3- نام و شغل پدر :

محمد، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سید خانم سیدی، خانه دا

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دو برادر، چهار خواهر. فرزند دوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

پدرشهید: امکانات کافی نداشتیم و فقیر بودیم و با کارگری می گذراندیم و چیزی نداشتیم. زندگی خیلی برایمان مشکل بود.

قرآن می خواند و مرثیه خوانی داشت. در همه مراسم شرکت می کرد. به مسجد علاقمند بود. دوران کودکی وقتی سن کم داشت روزه می گرفت و گریه می کرد که روزه بگیرد و قرآن بخواند. نسبت به نماز و قرآن حساس بود. با کسانی که اهل دین بودند دوست بود. به خدا توصیه می کرد که توکل به خدا داشته باشندو نماز شب می خواند و راز و نیاز می کرد.

مادرشهید: موقع قرآن خواندن از چشمانش اشک جاری می شد و موقع خواب می گفت با وضو باشید. در مسجد نمازش را می خواند.

آسیه- خواهر شهید: پدر و مادرم از نظر اقتصادی زیاد خوب نبودند.

تقی- برادرشهید: سعی می کرد در نماز جماعت و جمعه شرکت کند و به ما هم توصیه می کرد. پای بندی اش در انجام  واجبات خیلی بالا بود و سعی می کرد مستحبات را هم به جا آورد. به ائمه علاقمند بود و تا فرصتی  می یافت برای زیارت ائمه به خصوص زیارت امامزاده ها می رفت.

احمد برادرشهید: زمانی که کارمند آموزش و پرورش بودیم و مستأجر (احمد و تقی) ایشان به نماز اول وقت، نماز شب، دعای کمیل و توسل و قرآن اهمیت می داد. حتی ما را وادار می کرد که به مسجد بریم برای نماز جماعت. آرزوی دیرینه کربلا را در دل داشت. از خانواده های مذهبی بودیم، کتابهای مذهبی در خانه بود ایشان هم آنها را مطالعه می کرد. اهل نماز شب بود.

آسیه - خواهرشهید: در دوران نوجوانی خودش مرثیه می خواند و در مسجد و در هیئت های عزاداری شرکت  می کرد. توصیه می کرد در هر کاری هدف خدا باشد و رضایت او.

نسا -خواهرشهید: روزه مستحبی می گرفت و نماز جمعه هم شرکت می کرد. به امام حسین علاقه شدیدی هم داشت.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

وقتی در آموزش و پرورش استخدام و مشغول کار شد با برادرش احمد خانه ای اجاره کرده اند و در رامسر بودند تا قبل آن روستای پیازکش بودند.

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

اول تا پنجم ابتدایی روستای طالش سرا رامسر. ابتدا تا پنجم درس خواند به دلیلی عدم امکانات مالی ترک تحصیل کرد و مشغول کار و کمک به پدر و مادر در کار کشاورزی شد تا اینکه وارد سربازی شد.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

اول تا سوم راهنمایی شبانه مشهد خواند هم زمان با سربازی.

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

تا دیپلم را رامسر گرفت. رشته اقتصاد اجتماعی.

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کار کشاورزی کمک می کرد. اوقات بیکاری هم کار می کرد. به گفته پدرش هم کار می کرد و هم درس می خواند.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

ارتش

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

2سال سربازی در مشهد

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

پدرشهید: هم درس می خواند . هم در کار به ما کمک می کرد. به همه علاقه داشت. به درس علاقه داشت. اگر ما یک پنج ریال به او می دادیم بیکار شده بود می رفت کار می کرد حقوق بگیرد به ما بدهد. همیشه به ما احترام می گذاشت و کارهای مارا انجام می داد. همه را دوست داشت و خاطر آنها را می خواست. زمانی که در خانه نبودیم مثل پدر عمل می کرد، از پسرها و دخترها مواظبت می کرد. حقوق هایی که از آموزش و پرورش    می گرفت به جبهه می پرداخت به ما هم توصیه می کرد. کتابهائی در مورد ائمه داشت و برای همه تعریف     می کرد از جمله از شهدای کربلا. حق الناس را رعایت می کرد حتی یک نخ از دیگری بگیرد یا مورچه را اذیت کند اصلاً این طور نبود. برای شهدا گریه می کرد و به خانواده ی شهدا سرکشی می کرد. هر چی می گفتیم ازدواج کن می گفت: «تا جنگ تمام نشود ازدواج نمی کنم.»

تقی- برادرشهید: به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت و علاقمند بود و حرف هایشان را گوش می داد. نسبت به سایر اعضای خانواده احترام را نگه می داشت. مردم خیلی به او علاقمند بودند چون همیشه کارهایشان را انجام می داد. هر کار از دستش بر می آمد دریغ نمی کرد. به ما توصیه می کرد با افراد نماز خوان دوست شویم و با هر کسی رابطه نداشته باشیم چون عاقبت خوبی ندارد. از حق خودش می گذشت ولی از حقوق دیگران دفاع  می کرد. مطالعه آزادش کتابهای مذهبی و علمی بود.

احمد - برادرشهید: از دوران کودکی کار می کرد و حرف پدر و مادر را گوش می داد. در دامداری و کشاورزی تابع امر آنها بود. من که برادرش بزرگترش بودم سرش را پائین می انداخت با من صحبت می کرد از نظر صداقت و امانت بهترین بود. به ما توصیه می کرد دوستانی داشته باشیم که اهل دین و مسجد باشند.

آسیه- خواهرشهید: به خانواده شهدا سر می زد مثلاً همین شهید امینیان که سوخته بود هر روز چند بار به بهانه ای دارو می گرفت و می رفت پیشش .خیلی به خانواده ی او احترام می گذاشت.

هادی پیامی - همرزم شهید: شهید آدم بسیار صبوری بود. خودش را نمی باخت و سعی می کرد با نباختن خود به بچه ها روحیه بدهد و به آرامش دعوت کند.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

آموزش و پرورش ماشین نویس بود. (رسمی)

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

کتابهای شهید مطهری را مطالعه می کرد (آسیه خواهرش)

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

تقی- برادرشهید: قبل از پیروزی انقلاب همیشه در تظاهرات و مجالس ضد طاغوت شرکت می کرد. مخصوصاً سربازی که در مشهد بود.

احمد- برادرشهید: سربازی را که تمام کرد در تظاهرات شرکت کرد . اطلاعیه امام را پخش می کرد، عکس امام را بر در و دیوار روستا می چسباند. در روستاهای اطراف شب ها برای شعار می رفت. با پای پیاده از پیازکش تا تنکابن برای تظاهرات می رفت. در رامسر و تنکابن هم فعالیتهای این چنینی داشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

تقی- برادرشهید: در بسیج محل و پایگاه فعالیت زیادی داشت و در نگهبانی هم انجام وظیفه می کرد. در انجمن اسلامی نیز فعالیت داشت.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :]

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

اول بار با پدر برای بازسازی سوسنگرد رفت که کارگری می کرد.

سال 63، 3 ماه از سپاه رامسر اعزام به سوسنگرد به عنوان بسیجی که آر.پی.جی زن بود اعزام شد.

سال64، 3 ماه از سپاه رامسر به فاو رفت به عنوان بسیجی که آر.پی.جی زن بود. عملیات والفجر8

سال 65 کربلای پنج شلمچه رفت از سپاه رامسر بسیجی

سال 66 کربلای ده به بانه رفت اعزام از سپاه رامسر که فرمانده دسته بود.

3 مجموع مدت حضور در جبهه :

4- مسئولیت در جبهه :

آر.پی.جی زن- فرمانده دسته

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

ایشان دو بار مجروح شدند که یک بار در عملیات والفجر8 در فاو بود که ران پا ترکش خورد در بیمارستان اهواز بستری شدند.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

عملیات والفجر8

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در 28/2/66 در بانه بر اثر اثابت ترکش به قلب به شهادت رسید

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

8 روز بعد از شهادت تشییع شد و در گلزار شهدای گالش محله ی رامسر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادرشهید: به او گفتیم چند بار رفتی دیگر نرو سرانجام گفت می خواهم بروم تسویه حساب کنم که رفت و نامه نوشت که مادر شما می گویی جبهه نروم اکنون دزفول را موشک باران کردند. پیر مرد هشتاد ساله و بچه ی یک ماهه خانوادگی همه را شهید کردند. یک یک مزار پر شد و مزار دیگری درست کردند چطور ما داخل خانه بمانیم و جبهه نرویم؟! باید برویم بجنگیم! چرا می گویی نرو مگر می توانم نروم؟!

خیر النساء امیر شعبانی (خواهر شهید) می گوید: شهید صوت زیبایی در خواندن قرآن داشت و قرآن را خیلی قشنگ می خواند .

کاظم جفت علی پور (دوست شهید) می گوید: شهید امیر شعبانی با ایمان و اهل تقوا بود و به مسائل عبادتی خیلی توجه می کرد

هادی پیامی- دوست و هم رزم شهید نقل می کند صبر و مقاومت شهید بسیار بالا بود.خودش را نمی باخت و سعی می کرد با نباختن خودش روحیه ی دیگران را حفظ کند.

-----------------------------------------------

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید علی نقی امیرشعبانی*

بسم رب الشهداء والصدقین

الحمد و الله رب العالمین و الصلاه و السلام علی جمیع انبیاء و رسله و علی سیدنا و مولانا خاتم النبین ابوالقاسم محمد(ص) و علی ابن عمه و وصیه من بعده مولانا علی امیرالمومنین و علی الائمه الهده من اهلبیته و الخیره من آله والصحلبه و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین .

با درود فراوان به تمامی شهدا از هابیل تا کربلای خونین حسین (ع) و از کربلای خونین حسین (ع) تا کربلای خونبار انقلاب اسلامیان و از کربلای خونبار انقلاب اسلامیمان تا یوم الاخر.

با سلام و درود بر حضرت مهدی (عج) آخرین منجی عالم بشریت و با درود بر نایب برحقش حضرت امام خمینی این بت شکن زمان که با قیام به موقع خود ما را از بند اسارت رهانید و دست تمامی چپاول گران و استعمارگران شرق و غرب را از سر این ملت مظلوم در بند قطع نمود .

به امید این که شما ملت قهرمان پرور ایران این مرد بزرگ و تنها دشمن استثمار و استعمار را تنها نگذاشته و او را یاری کنید تا انشاء الله با رهنمودهای ایشان و یاری خدا و پشتکاری شما امت حزب الله و دعای نیمه شب خانواده های شهدا و مادران داغدار انقلاب اسلامی ما به سر منزل مقصود برسد و جهان کفر و استکبار نابود شوند .

سپاس خداوند را که این توفیق را به من داد تا در اه خدا با کفار بجنگم و شاید رحمت الهی شامل حالم شود و خون ناقابلم بر زمین بریزد و بدانید که اگر شهید شدم به جز برای احیای اسلام و اطلاعت از ولایت فقیه و امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی نبود همانطوری که حضرت آیت الله شهید سید محمد باقر صدر رحمه الله علیه در پیامی فرمودند در این مرد (امام خمینی) ذوب شوید همان طوری که او در اسلام ذوب شده است . پس ما باید فرمایشات امام را مقلدانه عمل کنیم نه این که تحلیل گرایانه .

الان زمانی است که اسلام احتیاج به خون دارد و از ریختن خون خود در راه خدا دریغ نورزید اگر در اداره و یا در کارخانه در بازار و یا جاهای دیگر هستید بدانید که خداوند بزرگ در همه حال مواظب و ناظر اعمال شماست ما در همه حال در محضر خدا هستیم و این دنیا محضر خداست .

( احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا بالله و هم لا یفتنون )

مردم می پنداشتند به صرف این که گفتند ایمان آورده ایم بر این دعوی امتحانتان نکنیم .

( ولنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین )

و البته ما شما را در مقام امتحان می آوریم تا آن که در راه ما صبر می کند معلوم سازیم و اخبار و اظهارات شما را هم بیازمائیم .

خداوندا تو خود شاهد باش که در راه تو برای جهاد با کافران و گفتن لبیک به ندای حسین زمانه قدم در این راه گذاشتیم و راضی به رضای تو هستم که تو آن چه بر این بنده برآید به امر و رضای توست و من راضیم به رضای تو .

اسلام به معنی تسلیم تسلیم مبارزه با دشمنان خدا و این عمل است خداوند مردم را در موقع مشقت و رنج و کمبود آزمایش می کند فکر نکنید اینها که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند . و مردگان آنانند که ندای هل من ناصرا ینصرنی حسین زمانه را بشنوند و با عمل به آن ندا لبیک نگویند . هر انسان یک روز متولد می شود و یک روز هم می میرد اما مرگ همه افراد بشر به یکسان و به یک صورت نیست و ممکن است بعضی در راههای شیطانی و غیر خدائی بمیرند و برخی دیگر مرگشان در راه خدا باشد به هر حال بهترین مرگ شهادت در راه خداست . پس اینجاست که می بینم وقتی می دانیم که روزی می میریم چه بهتر که خود به استقبال مرگ در راه خدا برویم .

در این جا چند کلامی با پدر و مادرم عرض می کنم .

پدر عزیزم و مادر مهربانم شما برایم و در نزدم خیلی عزیز (بزرگوار بودید ولی از شما عزیزتر و بزرگوارتر در نزدم خداوند بزرگ تبارک و تعالی است که ما را خلق کرد و من هم امانتی از طرف او در نزد شما و در اختیار شما بودم و شما این لیاقت را پیدا کردید که این امانت را به نحو احسن به خداوند بزرگ پس دهید انالله و انا الیه راجعون . ما از خدائیم و بازگشتمان به سوی خداست . پدر و مادرم من تنها دلباخته معبودی هستم که به ما هستی داد و ما را از نیستی به هستی آفرید و در راه او آگاهانه قدم می گذارم و این راهی است که حسین بن علی رفته است .

پدر و مادرم برادران و خواهرانم هرگز یک لحظه از یاد خدا غافل نباشید و تنها به یاد او زندگی کنید و همیشه سپاسگزار نعمتهای بی کران او باشید و به نماز و احکام اسلامی توجه زیاد داشته باشید و برایم هیچ ناراحتی نکنید و گریه و زاری راه نیاندازید بلکه خوشحال باشید که در راه خدا از دست دادید . پدر و مادرم می دانم که برایم زحمت زیادی کشیده اید و مرا بزرگ کردید و من نتوانستم گوشه ای از زحمتتان را جبران بکنم ولی مرا ببخشید و این هدف یعنی رفتن در راه خدا و شهادت نگذاشت که بمانم و یاریتان کنم و یاورتان باشم ولی از شما می خواهم که در مراسمم از تشریفات و تجملات بپرهیزید . والسلام

به امید این که انشاء الله دین مبین اسلام و انقلاب اسلامی به رهبری امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی (امام خمینی) بباری خداوند متعال و دعای امام زمان (عج) بر تمامی کفر و شرک غالب و پیروز گردد . انشاء ا... راه کربلا به زودی زود آزاد شود.

تقی امیر شعبانی

  20/11/65