جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
لینک سایت جنگ و درنگ
شهید قدرت الله شالیکار مرزنگو
نام پدر : محمدحسین
تاریخ تولد :1341/06/05
تاریخ شهادت : 1365/10/25
محل شهادت : شلمچه
مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : آمل استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : مجرد شغل : فرهنگی
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام
نام پدر : محمدحسینمسئولیت : فرمانده رشته تحصیلی : --------- تحصیلات : فوق دیپلم
تخصص : کد شهید : 5189 رسته : پیاده
نام مادر : کوکب احمدی
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات کربلای 5 محل شهادت : شلمچه تاریخ شهادت : 1365/10/25
نحوه شهادت : اصابت ترکش به پهلو و قلب
شناسنامه تدفین
شهر : مرزنگو بخش : شهرستان : آمل استان : مازندران
گلزار : مرزنگو صاحب الزمان
------------------------------------------------------
«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
قدرت شالیکار مرزنگو
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
5/6/1341 مرزنگو آمل
3- نام و شغل پدر :
محمدحسین، کشاورز
4- نام و شغل مادر:
کوکب احمدی، خانه دار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
شش فرزند، فرزند چهارم
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
ایشان در یک خانواده مذهبی و متدین و دارای پدر و مادری سخت کوش و پرتلاش در روستای مرزنگو آمل متولد شدند و در کنار پدر و مادر خود با نماز و مسائل دینی آشنا و علاقمند شدند.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
مدرسه ابتدایی مرزنگو آمل
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :
مدرسه 25 شهریور آمل
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :
دبیرستان طبری آمل
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :
گنبد کاووس فوق دیپلم رشته ابتدایی
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :
در کار کشاورزی به پدر خود کمک می کردند.
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــ
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی :
انجام نداد
2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
مجرد
2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
ایشان فردی مهربان و خوبی بودند و به پدر و مادر و دیگران بسیار احترام می گذاشتند برادرشان آقای قاسم می گوید، هنوز در محل صحبت از ایشان می کنند و می گویند کسی مثل ایشان در محل نیست و ایشان فردی عادی نبودند.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
کارمند
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :
آموزش و پرورش
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :
عکس امام را پخش می کردند.
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :
در پایگاه محل فعالیت می کردند.
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
17/10/60 الی 26/12/60 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.
18/4/61 الی 30/8/61 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.
22/3/63 الی 1/8/63 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا. کردستان
19/11/63 الی 17/1/64 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.
21/3/65 الی 8/7/65 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.
9/7/65 الی 30/10/65 سپاه آمل- لشکر 25 کربلا.
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه :
آر.پی جی زن
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :
25/10/65، شلمچه، عملیات کربلای5، اصابت خمپاره
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
1/11/65، گلزار شهدای مرزنگو آمل
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
برادر شهید- محمرضا شالیکار: ایشان یک روزی از مدرسه داشتند به خانه می آمدند و سرشان پایین بود عمه من از آن طرف داشت می آمد و دید که ایشان سر به زیر دارد می آید بخاطر همین رفت و از پشت دستش را گرفت وقتی او سر بلند کرد و دید یک زن دست او را گرفت می خواست داد و بیداد کند که عمه من سریع گفت غریبه نیستم من عمه تو هستم اینقدر بچه با ایمان و سر به زیری بودند. ایشان یک شب قبل از شهادتشان نامه نوشتند و با همه خداحافظی کردند و حتی برای زن داداش من و خانم من و آن هایی که برای او زحمت کشیده اند حلالیت طلبید و از آن ها عذرخواهی کرد و به پدر و مادرم گفت:« ناراحت نباشید یاد کربلا بکنید من امروز و فردا باید بروم چه بهتر که در این راه کشته شوم و شما بعد از شهادت من ناراحت نباشید.»
قاسم شالیکار- برادر شهید: اولین باری که ایشان می خواستند به جبهه بروند من و ایشان هر دو ثبت نام کرده بودیم که پدرم گفتند اگر هر دو تا بروید من در کار کشاورزی تنها هستم و ما هم تصمیم گرفتیم قرعه کشی کنیم که اسم ایشان درآمد و رفتند منجیل آموزش دیدند و بعد هم به جبهه اعزام شدند.
---------------------------------------------------------