شهید مراد کشاورزی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید مراد کشاورزی

شهید مراد کشاورزی

نام پدر : شاهپور

تاریخ تولد :1339/11/07

تاریخ شهادت : 1365/12/10

محل شهادت : شلمچه

مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : قائم شهر استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : شاهپور  مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : فوق دیپلم
تخصص : کد شهید : 7907 رسته : پیاده
نام مادر : خدیجه روستا
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات تکمیلی کربلای 5 محل شهادت : شلمچه  تاریخ شهادت : 1365/12/10
نحوه شهادت : اصابت ترکش
شناسنامه تدفین
شهر : قائمشهر بخش : شهرستان : قائم شهر استان : مازندران
گلزار : سید نظام الدین

----------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

مرادکشاورزی ـ شهرام

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

8/11/1339 ـ قائمشهر

3- نام و شغل پدر :

شاهپور ـ آزاد

4- نام و شغل مادر:

خدیجه روستا ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6فرزند ـ فرزند ششم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی ـ ششم بهمن ـ قائمشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی اشکان ـ قائمشهر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

هنرستان صنعتی شریف واقفی ـ قائمشهر

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

شهید به علت داشتن کمر درد از سربازی معاف شدند .

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

لیلا امیریان ـ 1364

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

1فرزند به نام حسین

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

مربی امور تربیتی

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره )بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

16/2/65 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ مریوان

21/11/65 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ جنوب

1363 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ جنوب

1364 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ جنوب

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

10/2/65 ـ شلمچه ـ کربلای 5 ـ اصابت ترکش به صورت

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار سید نظام الدین ـ قائمشهر

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

همرزم شهید:  شهید فرمانده دسته بودند . دارای  توانایی و روحیه فرماندهی و تصمیم گیری در مراحل بحرانی عملیات   و روحیه شهادت طلبی و قاطعیت بسیار بالا بود . وقتی ایشان را می دیدم همیشه کمرشان درد می کرد و با توجه به وضع جسمانی اش خیلی شجاع بود و در تصمیم گیری راسخ و هیچ چیز مانعش نمی شد و با توجه به این که زن و بچه داشت می گفت شما عقب تر باشید .ما مجردیم کسی را برای نگرانی نداریم شهید می گفت من از همه راحترم و همیشه جلوتر از همه حرکت می کرد و روحیه بسیار بالایی داشت .

دوست شهید : یادم می آید زمانی را که از منطقه بر می گشتیم و وارد شهر خودمان می شدیم می دیدم که شهید آه حسرت می کشد و می گفت برگشتیم به دنیا ومسائل مربوط به شهر . به هر حال زمانی ما مسائل فرهنگی داشتیم و بعضی ها رعایت نمی کردند و شهید از این مسائل بسیار دلگیر بودند . انگار همین دیروز بود که من و شهید جلوی فرمانداری ایستاده بودیم ایشان به من گفت فردا عازم جبهه هست . گفتند اگر بدی یا خوبی از ما دیدی مرا ببخش و من گفتم نرو چون بر نمی گردی . شهید گفت: «هرچه خدا بخواهد همان می شوم . »من ماموریتی دارم باید حتماً بروم همسرش اصرار کرد من اصرار کردم گفتم وضع خیلی خراب است متاسفانه قبول نکرد چهره اش بسیار نورانی شده بود . ایشان گفتند من وصیت نامه ای نوشتم که بعداً برای شما پست می کنم وهمین طور هم شد و رفت و دیگر بر نگشت.

برادر شهید :شهید بسیارمهربان وخوش برخورد و مظلوم بود.درامانتداری وحفظ اسراربسیارکوشا بودند . درانجام واجبات مانند نماز و روزه ودعا ورازونیازبسیارمقید بودند و ازمحرمات دوری می کردند . به اهل بیت بسیارارادت داشتند و پیروخط امام وولایت بودند.

-----------------------------------------------------------------

مشخصات شهید 
نام ونام خانوادگی : مراد کشاورز 
نام پدر : شاهپور
نام مادر : خدیجه روستا 
نام همسر : لیلا امیریان 
نام فرزندان : حسین 
سال تولد : 17/11/1339
محل تولد (استان /شهر ) :مازندران –قائمشهر 
سال ورود به امور تربیتی : 1359
مدرک تحصیلی : دیپلم    
محل اشتغال : مدرسه  
سایر سمت های اداری : 
نحوه شهادت : ترور توسط منافقین کور دل         جهاد درجبهه های حق علیه باطل 
تاریخ شهادت : 10/12/1365
محل شهادت: شلمچه 
محل دفن شهید: گلزار شهدا سیدنظام الدین 
تاریخ اعزام به جبهه : 16/2/65
محل اعزام (استان /شهر) : مازندران -قائمشهر
مدت حضور در جبهه : 12ماه  

----------------------------------------------------------

زندگی نامه شهید
مراد کشاورز در هفتم بهمن 1339 در سید محله ی قائمشهر دیده به جهان گشود .شش ماه پس از تولدش پدر دارفانی را وداع گفت او طعم تلخ یتیمی را چشید واز نوازش های پدر محروم ماند. خانواده اش زندگی را با حقوق مختصر بیمه می گذراندند مشکلات وسختی ها یکی پس ازدیگری گریبان گیر آن ها می شد اما مراد واعضا دیگر خانواده درسایه الطاف حضرت حق ومهر وعطوفت مادری به زندگی شرافتمندانه ادامه دادند مراد هفت ساله شد به دبستان رفت پس ازآن دوره راهنمایی را پشت سر نهاد. دوره متوسطه را درهنرستان شهید واقفی قائمشهر با موفقیت به اتمام رساند. درپایان دوره متوسطه بود که حرکات وجنبش های انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسید او همگام با دیگر دانش آموزان در تظاهرات شرکت می کرد. مراد درسال 1359 به خدمت سربازی رفت اما به علت بیماری بعد از 6ماه از خدمت معاف شد. پس ازمدتی به عنوان معلم در آموزش وپرورش مشغول به کارشد. فردی دلسوز ومنحصربه فرد بود. اودر حزب جمهوری اسلامی شاخه ی قائمشهر فعالیت می کرد وعلاقه زیادی به کتاب های مذهبی وارادت خاص به اباعبدالله داشت. آن گاه که دشمن آتش جنگ را شعله ور کرد مراد عازم جبهه شد وبرای بار سوم که به جبهه عازم شد همسرش باردار فرزندتان بود. مراد در عملیات کربلا5 شرکت داشت ودر دشت شلمچه حماسه آفرید ودر همان دشت شلمچه به درجه شهادت نائل شد ودر آرامگاه سید          نظام الدین قائمشهر به خاک سپرده شد .5 ماه بعد از شهادت مراد فرزندش به دنیا آمد. فرزندش که از اولین روز زندگی خود طعم تلخ یتیمی را چشید وبه خاطر علاقه پدر به امام حسین (ع) نامش را حسین نامید .
روح اش شاهد ویادشان همیشه در دل مردم این شهرستان 
----------------------------------------------------------

وصیت نامه شهید 
خدایا پروردگارا چرا اینقدر امتحان ؟دیگر طاقت ندارم می ترسم که از این امتحانات زیاد جان سالم بدر نبرم زیرا دنیا مکاره است همه می خواهند که آنها خوب زندگی کنند. همه می خواهند خودشان و زندگی شان خوب باشد هر چقدر هم به ضرر کسی دیگر باشد خدایا پروردگارا مرا ببخش این گناهان را که هر روز با ماست ببخش. 
خدایا قلبی پاک دلی روشن قلبی پر از مهر تو روحی خاشع وخاضع جسمی که در راه تو خدمت کند برای تو باشد وبرای تو بمیرد درراه تو خدایا این حس را بما وهمه مومنین عنایت فرما والله شاید حالا بهتر حالیم شود که این زندگی همش امتحان است یک وقت انسان فقط می گوید یک بار هم کاملاً حس می کند .خدایا این همه امتحان از یک فرد ضعیف النفس ؟خدایا خودت بهتر می دانی که چقدر غرق در گناهم .اگر هم اگر کرم تو نباشد والله نزد رسول الله وائمه خجالت زده ام که نامم مسلمان است اما برای اسلام کاری انجام ندادم خدایا این شهادت های دوستان ویاران چگونه از امتحان سخت تو رها شدند وبسوی تو آمدند؟ یا الله دنیا و وسائل دنیوی را در مابمیران وعشق خودت ر ادر دل مازنده           بگردان .
باز از جبهه برگشتیم وبازگناه وغیبت وتهمت وافترا ومسائل دیگر شروع شد .خدایا حال عبادت درجبهه ها را درپشت جبهه هم حتی بیشتر چون واقعاً بیشتر نیاز است بما عنایت فرما. خدایا دیگر خسته ام. نه از این دنیائی که محل گذر است از این می ترسم که روز به روز برگناهانم عوض آنکه کم شود بیشتر شود. یا الله خودت نظری بما کن والله اگر نظر لطف تو نباشد یک لحظه نیست که بتوانیم در راهت خدمت کنیم. خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان ما را مسلمان بمیران .آن مرگی که به ائمه واولیا الله و دوستانت عنایت کردی خدایا با عدلت با ما رفتار نکن با رحم وکرم وشفقت خود رفتار کن زیرا با علت باشد والله هم در دنیا هم درآخرت زیان کرده ام یا الله خودت ببخش خدایا پروردگارا ما را ببخش وبیامرز وتقوی ومومنین ومومنات را بیشتر بگردان وعاقبت مسلمین را ختم به خیر بگردان .
اینجانب مراد کشاورزی فرزند شاهپور وصیت نامه ام را با سلام بر تمامی شهدای اسلام و امام عزیزمان وامام زمان (عج) آغاز می کنم، بالاخره همه باید از این پل بسوی جهان آخرت حرکت کنیم چه بهتر که درراه خدا با سری خونین وجسمی پاره پاره تا حداقل کمی از گناهان ما به این صورت پاک گردد. اسلام برای همیشه جاوید خواهد ماند وخداوند هم حفظش می کند . اما انسانها برای امتحان باید که سبک وسنگین گردند هرکس در این امتحان سربلند بود خوشا بحالش والا از زندگی دراین دنیا ضرر کرده ایم خداوند بزرگ است ومرگ وزندگی انسانها در دست اوست روزی که می خواستیم به جبهه بیایم دوستان وآشنایان وفامیلها از قبل می گفتند که این بار نرو تورفتی خدمت کردی خیلی اصرار نمودند صحبتهائی می کردند که درانجام کار خیر دیگر استخاره کردن ندارد اما برای اطمینان قلبی بیشتر در نماز قرآن را باز نمودم آیه ای ازسوره مبارکه انبیاء آمد که کل نفسه ذائمه الموت ونبلوکم بشر والخیر والفتنه که هر نفسی مرگ را می چشد وما انسانها را بسختی وخیر امتحان می کنیم ودیگر            مصمم تر شدم وفهمیدم که خدا هر چه بخواهد همان است . اما وصیتی که دارم این که امام این ذخیره خداوند قبل از امام زمان عج را تنها نگذارید وهمیشه یارو یاورش باشید خود را به هوا وهوس های دنیا نسپارید که همه از بین رفتنی است دوستان وبرادران عزیز معلم کوشا باشید همانطوریکه هستید ودوستان عزیز محصل تحصیل علم کنید همانگونه که می کنید بیشتر .
اما خانواده ام اسلام را فراموش نکنید وعمل به مسائل اسلامی را اما وصیتی برای خانواده ام با هم مهربانی برخورد نمائید واسلام را فراموش نکنید من راضی نیستم کسی برایم گریه کند اما اسلام وقرآن تنها بمانند وغریب باشند هر وقت به مسائل اسلامی اهمیت دادید را    ضی هستم که اول برای امام حسین (ع) واصحابش وخانواده شهداء گریه کنید.
همسر عزیز ومهربانم خیلی ناراحتی وسختی را تحمل نمودی خدا نگهدار تو وبه تو صبر عنایت کند مادر عزیزم که از عمر خود برایم گذاشتی وجوانیت را برایم به پیری رساندی امیدوارم که مرا ببخشی خداوند به همه صبر عنایت کند از خواهر ها وبرادرهایم هم طلب بخشش دارم .
بامید پیروزی حق بر باطل وطول عمر امام عزیزمان 
مراد کشاورزی هفت تپه بهمن ماه 65 روز سه شنبه 
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .
---------------------------------------------------------------

خاطرات : 
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : جبار اسماعیل نیا 
قبل از اعزام به جبهه ما در مسجد صبوری قائم شهر فعالیت می کردیم وقتی که قصد حضور در جبهه را داشتیم شهید کشاورز هم داوطلب شد تا به جبهه بیاید من به او گفتم آقا شما تازه ازدواج کردید وخانم شما جوان است لازم نیست که به جبهه بروی ما میرویم ایشان فرمودند من یک تعهدی دارم وبرای من آن تعهد هم است ، طبق فرمایشات امام جنگ یک امر مهم است به همین خاطر قبول نکرد وبه جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند وبه درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

خاطرات : 
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره : محمد رضا رخ گیره 
بنده با این شهید در مدرسه موقعی که همکار بودیم زیاد فوتبال بازی می کردیم وقتی هم که می خواست جبهه برود جراحی کرده بود به ملاقاتش رفتیم گفتیم نرو قبول نکرد وبه جبهه رفت وقتی جنازه شهید را آوردند خواستند دفن کنند گفتند کفش او نیست ومن با چشمان خود دیدم همان کتانی که با آن بازی می کرد به همراه او بود واشک از چشمان من سرازیر شد.