شهید قربانعلی قاسمیان رکنی

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید قربانعلی قاسمیان رکنی

شهید قربانعلی قاسمیان رکنی

نام پدر : رجب علی

تاریخ تولد :1344/03/31

تاریخ شهادت : 1364/12/05

محل شهادت : فاو

مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : سیمرغ استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانشجویی - فرهنگی -
یگان : لشگر سید الشهدا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : رجب علی  مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : دانشجوی کاردانی
تخصص : کد شهید : 7226 رسته : پیاده
نام مادر : خدیجه شهابی
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات والفجر 8 محل شهادت : فاو تاریخ شهادت : 1364/12/05
نحوه شهادت : اصابت تیر مستقیم
شناسنامه تدفین
شهر : قائمشهر بخش : شهرستان : قائم شهر استان : مازندران
گلزار : سید نظام الدین تاریخ تدفین : 1364/12/06

-----------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

قربانعلی قاسمیان رکنی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

31/3/1344 ـ روستای رکنکلا ـ قائمشهر

3- نام و شغل پدر :

رجب علی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

خدیجه شهابی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ابتدایی ـ روستای رکنکلا ـ قائمشهر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی ـ روستای رکنکلا

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شهید مطهری ـ قائمشهر ـ رشته اقتصاد

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

دانشجو امور تربیتی و مشاوره ـ تربیت معلم ـ بابل

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

دانشجو

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره )بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

27/11/61 الی 27/12/61 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ آموزش

27/11/62 الی 11/1/63 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ آموزشی

19/5/64 الی 5/9/64 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ کردستان

27/12/61 الی 27/3/62 ـ قائمشهر ـ سپاه

23/3/63 الی 10/6/63 ـ قائمشهر ـ سپاه

6/9/64 الی 5/12/64 ـ قائمشهر ـ سپاه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت 

5/12/64 ـ فاو ـ والفجر 8 ـ بر اثر اصابت تیر دشمن به سر به شهادت رسید

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

6/12/64 ـ مزار سید نظام ـ قائمشهر

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خواهر شهید : یادم می آید در منزل پدرم نشسته بودم و با شهید صحبت می کردم به او گفتم چرا به جبهه می روی و قاسم را با خودت می بری ؟ مادر و پدر دست تنها می شوند . به من گفت :«خواهرم اگر بدانی جبهه و شهادت چه قدر خوب است این حرف را نمی زنی  ممکن است برای لحظه ای پدر و مادرم ناراحت شوند و عذاب بکشند ولی بعد از شهادتم به خود افتخار می کنند و جایگاه شان با وجود شهادت من در آخرت محکم می شود .»

خواهر شهید : آخرین مرتبه خداحافظی شهید یادم می آید من در منزل پدرم بودم و مادربزرگم هنوز زنده بود و روی ایوان خانه نشسته بود ومادر و پدرم هم در منزل نبودند و شهید تمایل نداشتند در حضور پدر و مادرم به جبهه بروند که باعث ناراحتی شود . می خواست که آن ها فکر کنند او به دانشگاه می رود به شهید گفتم صبر کن  تا پدر و مادر برگردند ولی ایشان گفت از طرف من خداحافظی کن . من می روم و تا 10 روز دیگر بر می گردم . روحیه بسیار خوبی داشت و موقع رفتن به من گفت :«به مادرم بگویم تا 10 روز دیگر برمی گردم و به خواسته مادرم عمل می کنم» رفت  و به شهادت رسید .

-----------------------------------------------------------------

شهید قربان علی قاسمیان رکنی

 

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

(وصیتنامه شهید قربانعلی قاسمیان رکنی)

بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم. 

و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما. «قرآن کریم سوره نساء، 74) 

هر کس در راه خدا جهاد کند سپس کشته شود یا پیروز گردد بزودی پاداش عظیم به او عطا خواهیم کرد. 

درود بیکران به روان پاک خاتم پیغمبران محمد مصطفی و وصی والا تبارش علی مرتضی و یازده فرزند از اولاد امجاد او باد، بالاخص ولی دایره امکان حضرت امام زمان محمد بن الحسن قائم آل محمد کاروان هستی را با جند و عشق در حرکت بسوی عالم اطلاق و توحید حضرت حق اعلا رهبری می کنند. اکنون به امام امت لبیک گفته راهی جبهه می شوم همانطوریکه آیت الله طالقانی می فرمودند من از زنده ماندنم خجالت می کشم و از اینکه عزیزان ما کشته می شوند ولی ما هنوز زنده هستیم که امیدوارم خداوند تعالی مرا در پیش خودش سرباز اسلام قبول کند و قطره خون مرا بپذیرد.

عزیزان بیائید راه اسلام را که راه حق راه الله می باشد انتخاب کنیم و در راهش جان خود را فدا سازیم، هیچ راهی بهتر و با ارزشتر از اسلام نیست و چه شیرین است دادن جان بی ارزش ما در راه پر ارزش و با عظمت اسلام ما پاسداران روح خدا با یاد حسین بن علی (ع) به جبهه می رویم و در راهی که او می جنگید می جنگیم و برای هدفی که او کشته شد کشته می شویم اما مانند اهالی کوفه نیستیم که امام تنها بماند و من یقین دارم که شما هم چنین هستید. 

اینک سخنی چند با پدر و مادرم: سلام علیکم، قبل از هر چیز پدر و مادر مهربان همه از آن خدا هستیم و بازگشت ما بسوی خداست و شما خوب مطمئن هستید که ما همه در این دنیا مسافر هستیم و امروز یا فردا باید به جایگاه ابدیمان برویم، جایگاهی که چنانچه اعمال من و تو مورد رضای خدای تبارک و تعالی واقع شود در نور الهی قرار می گیریم در غیر اینصورت در ظلمت و تاریکی.

پدر بزرگوارم: فقط ناراحت هستم که نتوانستم زحمات پدرانه تو را جبران کنم من خیلی دوست داشتم تا بتوانم جبران زحمتهای تو را بکنم، پدر بزرگوارم می دانم آرزویت موفقیت من بود بدان که به آرزویت رسیدی چرا که من در این لحظه موفق هستم دوست داشتم که در این لحظات آخر شما را ملاقات کنم ولی رسیدن بخدا از ملاقات شما برای من عزیزتر است.

اما تو ای مادر مهربان: قبل از هر چیز درود و سلام و بوسه های گرم من بر تو و دستهای رنج کشیده و چروک خورده ات و بر آن شبهایی که من در آن بزرگ شده ام، مادرم اینک می دانم که در هر لحظه بیادم هستی چرا که تو مادری پس بر هر لحظه ای شکری بجای آور چرا که خداوند توفیق مادر شهید بودن را بتو عطا نموده و تو را لایق این دانسته که فرزندی بتو بدهد و تو او را بزرگ کنی سپس مهر او را درون دلت نهاده و بعد تو او را در راه خدا بدهی و به آسانی از او بگذری واقعا خوشا بحال شما و مقامتان نزد خدا. 

اما شما ای برادران و خواهران گرامی: بدانید که من خدای را شکر می کنم که در ایران انقلاب اسلامی بوجود آمد و به من آگاهی داده اما من نمی دانستم که چگونه به این انقلاب خدمت کنم فقط فکر کردم که با رفتن خود به جبهه شاید بتوانم خدمتی کرده باشم. پس ای برادران از شما می خواهم که راه الله و علی و حسین را در پیش بگیرید و از خواهرانم می خواهم که راه فاطمه و زینب را در پیش بگیرند و هر کاری که می کنند برای رضای خدا باشد و در مصائب دنیوی صبر پیشه کنید از شما عزیزانم می خواهم که فرزندانی تربیت کنید همچون حسین و زینب، دست از جهاد در راه خدا بر نداشته و بدرد جامعه فردای انقلاب بخورند. 

در خاتمه از تمامی اهالی و آشنایان و بستگان رضایت و حلالیت می طلبم و از دوستانم می خواهم که اگر لغزشی از من دیدند مرا عفو کنید.

شکر خدای را که هر چه طلب کردم بر منتهایی مطلّب خود کامران شدم، براستی تنها ره نجات خود از عذاب الهی را تنها چشیدن شهد شیرین شهادت می دانم.

از کلیه دوستان بخصوص خانواده ام می خواهم که ناراحت نباشید چون این راهی است که همه باید برویم و از خداوند یکتا می طلبم که این خون ناقابل مرا در راه آبیاری نهال انقلاب اسلامی قبول گرداند. و از امام زمان (عج) می طلبم که نام مرا هم در طومار سربازان خود و لبیک گویان حسین ثبت نماید. از شما پدر و مادر عزیزم می خواهم که به شهادت من افتخار کنید و مرا به فراموشی مسپارید و شبهای جمعه حتی المقدور از من یاد کنید و برایم و برای جمیع شهدا فاتحه ای بخوانید و هرگاه جان خود را به جان آفرین تسلیم نمودم مرا با همان لباس رزمم به خاک بسپارید چرا که در این لباس لشکر توحید و امام زمان است و من به این لباس در روز محشر افتخار می کنم.

در مورد محل دفنم پدرم مختار است.                    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

                                                                                 قربانعلی قاسمیان رکنی  

                                                                                   17/12/62  دهلران