شهید رجبعلی کاکو جویباری

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید رجبعلی کاکو جویباری

شهید رجبعلی کاکو جویباری

نام پدر : علیجان

تاریخ تولد :1338/03/12

تاریخ شهادت : 1364/12/23

محل شهادت : فاو

مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : جویبار استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی - هنرمندان -
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : علیجان  مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : دیپلم
تخصص : کد شهید : 7585 رسته : پیاده
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات والفجر 8 محل شهادت : فاو شهادت : 1364/12/23
نحوه شهادت : متلاشی شدن سر
شناسنامه تدفین
شهر : سراجکلا بخش : شهرستان : جویبار استان : مازندران
گلزار : شهدای سراجکلاتاریخ تدفین : 1364/12/28

----------------------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رجبعلی کاکو جویباری ـ رجب

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

12/3/1338 ـ روستای روستای باغلو ـ جویبار

3- نام و شغل پدر :

علی ـ کاسب

4- نام و شغل مادر:

عسگریان ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

12فرزند ـ فرزند پنجم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند..

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان رودکی ـ جویبار

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی شریعتی ـ جویبار

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان امید ـ جویبار ـ رشته انسانی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

تربیت معلم ـ رشته عربی

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

زری فقیهان

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

2فرزند ـ حنانه ـ رجبعلی

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

دبیر

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید قبل از انقلاب در راهپیمایی و تظاهرات  و پخش اعلامیه و نوشتن شعارهای انقلابی مخفیانه شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضوبسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

در دو مرحله از سپاه جویبار به مناطق عملیاتی اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

23/12/64 ـ فاو ـ والفجر 8

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

28/12/64 ـ گلزار شهدای روستای سراجکلا ـ جویبار

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست شهید : شهید معلم و مدیر دلسوزی بود روزی باران شدیدی گرفته بود و مدرسه را آب گرفته بود  و دانش آموزان ابتدایی بودند و نمی توانستند به دستشویی بروند  شهید چکمه ای پوشید و یکی یکی دانش آموزان را کول می گرفت و به دستشویی می برد .

دوست شهید : شهید بسیار با شخصیت ، مومن  ، متواضع و خوش اخلاق و دوست داشتنی بودند و پایبند به انقلاب و اسلام و امام را بسیار دوست داشتند . فعالیت در انجمن ، شرکت در جلسات مذهبی ، و یک روز با هم  بهمراه کاروان به دیدار امام در مدرسه فیضیه رفتیم و امام وقتی آمد به ما مردم خوش آمد گفتند و قرار بود سخنرانی کنند و به علت جمعیت زیاد چند نفری زیر پا افتادند  و مردند و امام بسیار ناراحت شد و سخنرانی نکرد و شهید هم آن روز بسیار ناراحت شد .

خواهر شهید :شهید معلم کلاس اول ابتدایی بود و دانش آموزان را بسیار دوست داشت چرا که با آن سن کم خود آن ها را جذب خود کرد که برای شهید با خانواده اش هیچ فرقی نداشتند و در هنگام اعزام به خانواده می گفت  همان اندازه که دلم برای شما تنگ می شود دلم برای شاگردانم هم نیز تنگ می شود .

خواهر شهید : شب قبل از اعزام به جبهه تمام اعضای فامیل در منزل برادر شهید جمع شده بودند  که او خبر اعزام خود را در آن جمع مطرح کرد ولی با مخالفت شدید خانواده روبه رو شد . ایشان به تمام اعضای فامیل احترام می گذاشت ولی با این وجود با نظرات آن ها مخالفت کرد و آنها را قانع کرد  و کسی نتوانست با ایشان مخالفت کند  چرا که ایشان جنگ را وظیفه ی خود می دانست . در آن روزها ما خواهرمان را از دست دادیم و خانواده هنوز در غم از دست دادن این عزیز بودند ولی با این وجود شهید رفتن به جبهه را وظیفه خود می دانست و رفت . 

--------------------------------------------------------------------

شهید رجبعلی کاکو

وصیت نامه شهید رجبعلی کاکو

با درود فراوان به منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و با سلام به امام عزیز رهبر انقلاب اسلامی ایران و با درود به ارواح پاک شهدا و با سلام به کلیه رزمندگان اسلام در کلیه جبهه ها. آری از آن روزی که این انقلاب اسلامی ایران با رهبریت آگاهانه و شجاعانه امام امت این مایه افتخار ولایت متولد شد وسواسهای خناس این شیاطین ادوار تاریخ حیله ها متعدّدی بکار می گیرند تا سد راه این چشمۀ زلال و پاک گردند از آنجائیکه مشت بر درشت پیروز گشت همان خداست که حامی این انقلاب عظیم اسلامی است خدا را باید شکرگزار باشیم که از منجلاب فساد و گناه طاغوت نجاتمان داد. تنها توصیه ام به همۀ برادران و خواهران اطاعت فرمان رهبر انقلاب شرکت در جبهه را واجب و کفائی اعلام کرده اند بر خودم وظیفه و واجب دانستم که در این امتحان عظیم الهی شرکت کنم خدا کند در این امتحان تجدید و شرمنده پیش آموزگارم امام حسین (ع) برنگردم. پدرم میدانم چقدر زحمت کشیده اید حال مرا ببخش. مادرم زحمات تو دیگر قابل گفتن نیست. انشاءالله شما مرا ببخشید. مادرم نمی گویم برایم گریه نکن چرا که همه برای حسین (ع) فرزند زهرا گریه می کنند اما مادر سفارش میکنم مواظف گریه ات باش که دیگران نشنوند حال تو همسرم همراز و غمخوار من تویی که در همه حال شریک غمم و همدردم بودی اگر برنگشتم مرا ببخش و یک تقاضا از شما بیشتر ندارم و آن مواظبت از دختر کوچولویم حنانه عزیز است مواظبت از دخترم پذیرایی از من است. از طرفم به دخترم ببوس و سلام مرا برسان اگر بابا خواست بگوئید رفته سفر. از برادران انجمن اسلامی هجرت تشکر می کنم از اینکه چه زمان قبل از انقلاب و چه بعد از آن ما را با خود داشته و تنها سفارشم به این برادران این است تا آنجا که می توانند کار کنند کار هم برای خدا باشد. سعی کنند بیشتر متوجه جبهه باشند میدانم که مظلوم واقع شده اید. امیدوارم در مقابل سختی و ناملایمات بردبار باشید. اگر لایق بودم و شهید شدم عمویم مرا کنار پسر عمویم عبدالله دفن کنید. همیشه و در همه حال امام را دعا کنید و سلامم را به امام برسانید و بگوئید که رجب لایق نبوده با شما ملاقات کند. 

      دعای همیشگی                   خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار          والسلام

 

در شکل گیری و شروع انقلاب اسلامی همواره به کمک برادران مذهبی خویش در شکل دادن تظاهرات علیه رژیم و سر دادن شعارهای انقلابی و نوشتن شعارها بر دیوارها و حرکت مردم جویبار نقش اساسی داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آذر ماه 1359 بعنوان مدیر و مدیر آموزگار به استخدام آموزش و پرورش درآمده و در روستا زین العابدین مشغول به امر مقدس تعلیم و تربیت می گردد. و بعدها به دبستان آستان سر و عمار واسوکلا بعنوان دبیر بینش و دینی منصوب میگردد. او یار با وفا و دوست صمیمی کودکان و یتیمان بود تا آنجا که خود را دوست بزرگ بچه ها می خواند.

همزمان استخدام در آموزش و پرورش با خواهری مکتبی و انقلابی ازدواج نموده که ثمره زندگی پربارشان دختری به نام حنانه می باشد که یادگاری از آن معلم شهید عزیز هست. او بعد از ازدواج چون امام و مولایش علی (ع) در محیط خانه با همسر و فرزندش مهربان و صمیمی، و در کارهای روزمره زندگی به همسرش کمک می نمود و لحظاتی از اوقات زندگی گوهربارش را با فرزند دلبندش حنانه معصوم به بازی و شوخی مشغول می گشت. 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در احداث بنای انجمن اسلامی هجرت امام همکاری همه جانبه داشته و به منظور توسعه بخشیدن به فعالیتهای هنری در تئاتر نیمه شعبان وابسته به آن انجمن فعالیت داشته است. 

شهید رجب علی کاکو مسلمان متکاملی بود که در بیان شخصیت برجسته و اوصاف او قلم قاصر و ناتوان هست. آنقدر که می توانیم از فداکاریها و از خود گذشتگیهای او فقط نام ببریم. در هنگام خدمت در انجمن، او فرمانبردار و مطیع و مشکل گشای مردم محروم و مستضعف بود و هرگاه کسی برای مسئله ای به او رجوع می نمود با روحیه ای باز از او استقبال و در جهت حل مشکلاتش مخلصانه گام بر می داشت. 

در زمینه هنر، شهید محبوب، در 21 نمایشنامه و یک فیلم یک ساعته با گروه تئاتر نیمه شعبان جویبار جهت آگاهی و هوشیاری مردم نقش آفرینی نمود.

جهت ترویج روح اسلام و اخلاق اسلامی در جامعه ورزشکاران در سال 1361 باشگاه ورزشی هجرت را تأسیس نمود.

معلم شهید از آنجایی ایمان راسخ به اسلام و مقام شامخ روحانیت که طلایه داران مبارزه علیه شیطان درون و برون می باشند داشت مقلد راستین امام، این اسوه تقوا و فضیلت و مجسمه یک انسانی الهی بود. او سر به فرمان رهبر در صحنه پیکار با منافقین داخلی با تشکیل گروه توحید به مقابله با آنان پرداخت تا در نهایت بدست این گروه الحادی و منافق وابسته به شرق و غرب سوسیال امپریالیسم، بسختی مضروب شده و در بیمارستان بستری گشت.

جا دارد همین جا عنوان کنیم که آن قسمتی که از سر این شهید بدست منافقین مضروب شده بعدها در جبهه جنگ، تیر کینه صدامیان همان قسمت را نشانه رفته است، و این خود سندی بر اتحاد نامیمون این دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی می باشد.

از پدر شهید سئوال کرده اند که بدترین و بهترین روز تو چه روزی بوده است؟ او فرمود که بدترین روز من، روزی بود که فرق دلبندم این پاره جگرم بدست منافقین مجروح شده و در بیمارستان به عیادتش رفتم. اما بهترین روز من روزی بود که همه منافقین تارومار شده و ما همراه مردم به راهپیمایی پیروزمندانه دست زدیم. آری او نه تنها جهاد با نفس آغازید بلکه همزمان در چندین جبهه به مجاهده پرداخت.

در جبهه جنگ با منافقین داخلی و دشمنان خارجی در جبهه جهاد جهل و بیسوادی، در جبهه مبارزه با هنر مسخ شده و تحمیلی نظام استکباری و در جبهه مبارزه با ورزش برای ورزش، به راستی کسی که الگو و اسوه اش حضرت امیر و امام حسین (ع) باشند اینگونه در همه ابعاد زندگی پیش می تازد. 

او به تحصیل علم علاقه شایانی داشت. به همین مناسبت در کنکور دانشگاه شرکت نمود اما ابوحنانه شهید، مسیر آگاهی و علم و ایمان و یقین را از کانال دیگری آموخته بود او با قبول شدن در دانشگاه سرور آزادگان حسین بن علی (ع) غلتیده در خونش و شناور در شط خون شهدا به دریای معرفت پیوست و از آنجا به ساحل علم الیقین واصل گشت. با اینکه شهید رجب علی کاکو از خدمت سربازی معاف شده بود در اثر شناخت صحیح به اسلام و حمایت از آن در سال 60 به آموزش بسیج مرحله ای پرداخت و برای تکمیل آموزش و فنون نظامی، در سال 1363 به گهرباران رفت و از آنجا به جبهه مریوان اعزام شد. و برای بار دوم در سال 1364 همراه راهیان دوم کربلا به منطقه عملیاتی والفجر 8 اعزام شد و در این برهه از زمان و در این جبهه بود که جسم نحیف او یارای تحمل نگهداری روح بلند او را نداشت و قفس تن را شکافت و خانواده اش را که در داغ عزیز از دست رفته شان خواهر معصومش «مقدسه» عید امسال را عید عزا می یافتند با شهادتش مبارک و میمون ساخت و به آنها قرار و آرامش عطا فرمود. و پرواز کنان بر بال ملائک به سوی بهشت رضوان عروج نمود. او هنگام شهادت لبخند بر لب داشت گویا که فرشتگان خدا در حمل جان پاکش بسوی معبود از هم گوی سبقت می گرفتند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

اما حسن ختام این مقوله را با شعر سروده شهید درباره شهادت که خود معنی گر آن بوده است به پایان می بریم. 

آهنگ دوستی دو کلمۀ «گلوله» «شهادت» 

همیشه در ذهنم به صدا در می آمد. 

                                                     یهو ماشه را کشیده، 

                                                                                  روانه شدم،

رفتم و رفتم و رفتم

                        تا به محله ای رسیدم

جنگ و نزاع در گرفت

                               رفتم.           کجا؟

یادم آمده بود به جزو الله پیوسته ام

                                        ماشه را کشیدم

                                                    به خوک صفت صدامی حمله ور شدم 

تا اینکه                   کشتم          کشتم          کشتم

ناگه تیری بر فرقم نشست

و خونم بر ریگ زارهای تفتیده

       کلمه شهادت را ترسیم نمود

            آه شهادت چه شیرین است.