شهید ابوالقاسم صادقیان

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید ابوالقاسم صادقیان

شهید ابوالقاسم صادقیان لمراسکی

نام پدر : صادق

تاریخ تولد :1337/03/01

تاریخ شهادت : 1365/10/04

محل شهادت : ام الرصاص

شهر : بخش : شهرستان : گلوگاه استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : صادقمسئولیت : رشته تحصیلی : --------- تحصیلات : فوق دیپلم
تخصص : کد شهید : 5623 رسته : پیاده
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات کربلای 4 محل شهادت : ام الرصاص تاریخ شهادت : 1365/10/04
نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن
------------------------------------------------------
زندگی نامه
«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
ابوالقاسم صادقیان لمراسکی
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
1/3/1337، بهشهر
3- نام و شغل پدر :
صادق
4- نام و شغل مادر:
آسیه اسماعیلی، خانه‌دار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
هشت فرزند، فرزند ششم
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
از لحاظ اقتصادی متوسط بودند، و خانواده مذهبی بودند.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــ
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :
فوق دیپلم رشته ریاضی، دانشگاه تربیت معلم گرگان
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی :
خدمت سربازی انجام داد.
2- یگان اعزام کننده :
سپاه
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
متاهل
2- نام همسر و تاریخ ازدواج :
شهناز باقریان 1358
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):
3، مصطفی، محمدحسین، مرتضی
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. به همسرش احترام خاص و ویژه می گذاشت و حتی او را تو خطاب نمی کرد.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
رسمی
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :
آموزش و پرورش
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:
دبیر، 17/7/56
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :
شهید مطهری
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :
در تظاهرات و درگیری های روستای گز و درگیری های 5 آذر 57 گرگان و روستای شهید آباد بهشهر و خود بهشهر نقش موثری داشت.
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــــــ
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :
در تظاهرات دوران شاه هنگامیکه شعار می دادند توسط مأمورین مورد تعقیب قرار گرفتند اما توانستند فرار کنند.
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
در جبهه حضور داشت.
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
21/3/60تا3/7/60-27/11/62تا13/1/63- 25/12/63 تا 13/3/64 – 9/7/65تا4/10/65
3- مجموع مدت حضور در جبهه :
10 ماه و 10 روز
4- مسئولیت در جبهه :
تیربارچی، پاس بخش
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :
ام الرصاص، 4/10/65، مفقودالجسد، در عملیات کربلای 4
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
گلزار شهدای لمراسک، بعد از 10 سال در سال 75
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
1ـ برادر شهید – اصغر – می گوید: وقتی که دبیر شد، می توانست در محل خودمان تدریس کند اما خودش گفت ببینید کدام روستا معلم ندارد من به آن جا بروم بعد  به یک روستایی رفت که خیلی دور بود و با پای پیاده می رفت. امانتدار و حافظ اسرار بود . به روستاهای زاهدان می رفت تا آن جا به مردم بیچاره کمک کند. برای دانش آموزانی که به جبهه می رفتند کلاس فوق العاده می گذاشت تا عقب نمانند.
2- همسر شهید – شهناز باقریان – می گوید: در کارهای خانه به من کمک می کرد؛ در آشپزی و حتی بچه داری. خیلی منضبط بود. برای گرفتاری دیگران تلاش زیادی می کرد. خودش خانه نداشت ولی برای یک مستحق ساختمانی بنا کرد و آن را به اتمام رساند. بیش از حد به بچه ها علاقه داشت و با آن ها بازی می کرد.
3- دوست شهید – سید محمود نبوی لمراسکی – می گوید: ایشان فردی صادق و متواضع بود اصلا از کسی توقع نداشت خیلی خاکی بود با اینکه دبیر بود حتی حاضر بود برای نظام جارو بزند که خیلی از بچه ها از انجام این کارها اکراه داشتند و با این کارهایی که می کرد به دیگران درس می داد. فردی صبور بود.
4- دوست شهید – محمد رضا خرمی – می گوید: ایشان یک معلم واقعی بود یک انسان نمونه از لحاظ اخلاص، صداقت و ایمان زبانزد همکاران و مردم محلی بود. با چند تن از دوستان تصمیم گرفته شد که ایشان مسئول  پایگاه محل شود اما ایشان قبول نکرد و گفت :«من دوست دارم مانند شهید چمران گمنام مبارزه کنم. هر کاری در بسیج دارید به من بگویید انجام دهم اما نامی از من نبرید. » 
----------------------------------------------------------------
 

شهید ابوالقاسم صادقیان

وصیتنامه شهید 

با نام خداوند رحمن که خالقی جز او نیست 

و برگشت همه بسوی اوست وصیت نامه ام را در مکانی مقدس پایگاه عبادت عاشقان مهدی (ع) نماز خانه گردان انصارالحسین (ع) در روز شهادت امام رضا (ع) می نویسم تا انشاء ا... بعد از شهادتم روشن گر راهم باشد . 

در مسلخ عشق جز نکو را نشکند                   روبه صفتان زشت خوی را نکشند

بار خدا یا این اعتقاد و باور من هست که جز تو خدایی و حاکمی نیست و محمّد (ص) خاتم رسولانت و ائمه اطهار از مولای متقیان علی (ع) تا امام عصر مهدی (ع) همه بر حق و پاکیزه ترین خلقت تواند . بار خدا یا تو خود بهتر از همه این نعمت بزرگ عصر نائب بر حق صاحب الزمان را می شناسی پس تو خود وی را محافظ و این بنده گناهکارت را ببخش و جزء سربازانش قرار بده . بار خدا یا تو خود شاهد بر حق بودن این نظام جمهوری اسلامی که اهدافی جز پیاده کردن قانونت را ندارد می باشی .

پس به این امت صبر و استقامت با عزت تا رفع فتنه در جهان و توفیق زیارت امام عصرشان عنایت بفرما بار خدا یا تو خود شاهد ایثار بسیجیان و پاسداران در جبهه های حق علیه باطل می باشید پس روز بروز بر تعداد آنان بیافزا و آنهایی که چشم دیدنشان را ندارند اگر قابل هدایت اند هدایت ، در غیر این صورت کور بگردان . بار خدا یا تو خود با فرستادن نعمت بزرگت به جامعه مسلمی که در چنگال خون آشامان تاریخ یعنی سلاطین اسیر بوده و داشت در فرهنگ حیوان ساز غرب غرق می گشت عزّت و مسیر حرکت جامعه را بسوی هر چه آشناتر به فرهنگ انسان ساز خودت سوق دادی ، پس نابود بگردان هر آنکه را بخواهد این مسیر حرکت را تغییر دهد و موجب رشد فساد و نهایتاً نابودی این انقلاب مقدس گردد .

بار خدا یا به تمامی خدمتگزاران این نظام وحدت و عاملین تفرقه را نابود و رسوا و روز بروز دوستی و یگانگی بین حزب ا... را بیشتر بگردان .چند کلامی با پدر و مادر و دیگر بستگان و دوستان در این وصیت نامه سخن بگویم . 

پدر و مادرم ، حلالم کنید . سفارشم جهت سعادت دو دنیا این است که فقط به حرف امام بزرگوار گوش کنید و هرگز به آنکه توجه به حرف امام ندارد نداشته باشید ، چون در آن دنیا نمی پرسند فلانی چه کرد ، بلکه می پرسند تو چه کردی ؟ و ایمان داشته باشید . اگر توفیق شهادت یافتم هیچ نعمتی بزرگتر از این برای فرزندتان نمی توانید تصور کنید ...

همسرم ، تو بعد از پدر و مادرم بر گردنم حق بزرگی داری ، انشاء ا... حلالک کنید و جهت قبولی شهادتم در نزد حق تعالی دعایم نمائید و دعایم از درگاه معبود بی همتی این است که اولاً بعد از شهادتم به تو صبر و در بهشت در کنار هم برای حیات جاوید قرار دهد . 

اما شما فرزندان کوچکم ، 

انشاء الله در این نظام عاشق ساز طوری با راهنمائی های مادرتان پرورش یابید که عاشق امید رهایی بخش تمام انسانهای در اسارت کفر و الحاد گردید و مرگتان در شهادتتان قرار گیرد . 

برادران و تمام بستگان و دوستانم :

برای همه تان دعای خیر دارم و از همه التماس دعا جهت سلامتی امام بزرگوار و قبولی شهادت این حقیر در نزد خالق بی همتی ، انشاء ا... خداوند به همه تان توفیق پیروی از امام بزرگورا عنایت بفرماید . اما به شما دو خواهر خوبم سفارشی جز صبر در مقابل این فراق ندارم ، انشاءا... خداوند بشما صبر عنایت فرماید و لحظه ای از یادش غافل ندارد . اما سخنم با خانواده های معظم شهداء ابتدا خدمت همه تان سلام عرض می نمایم .

 ای خانواده شهداء بدانید بیشتر از هر کس عزّت شما را بسیجیان عاشق شهداء می خواهند پس تا می توانید به این عاشقان مهدی (عج) منتظران شهادت و زیارت دیگر شهداء در عرش الهی محبت کنید و نگذارید خدای نکرده از خون پاک فرزندانتان آنهایی که جز بدنیا نمی اندیشند سوء استفاده نمایند و آنرا پتکی سازنده وبر سر عاشقان  آن خون جهت نابودی هر دو بکار برند برای همه تان از خداوند رحمان توفیق صبر با عزّت و رضای حق تعالی را دارم .

در خاتمه اگر توفیق شهادت یافتم اولاً تا زمانیکه این جنگ هست از خانواده ام انتظار دارم که مجالس این حقیر را به ساده ترین شکل برگزار ، فقط به چای و خرما اکتفا نمائید . اگر کسی می خواهد خرجی اضافه نماید جهت خوشنودی روحم می تواند آنرا به ستاد نماز جمعه بهشهر جهت ارسال به جبهه تحویل دهد . در ضمن بعد از شهادتم مسئولیت تمام زندگی ام و بچه هایم با همسرم می باشد و همچنین اگر جنازه ام بر گشت بر من امام جمعه محترم بهشهر نماز بخواند .

و در مراسم سخنرانی مجالسم اشخاصی دعوت گردند که با تقوی در خط امام و حامی حزب ا....

که شکل سازمان یافته بسیج می باشد ، باشد . در پایان آخرین کلامم ، بدانید این انقلاب بر حق و خدا با این انقلاب است . پس سعی کنید که خود را فدای انقلاب سازید و همیشه خود را بدهکار انقلاب بدانید . چون همه مان از خدائیم و بازگشت همه بسوی خدا خواهد بود . 

من الممومنین رجال صدقوا ما عاهد و الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا .

*******************

سخن از شهیدی است که سر لوحه اعمالش انسان شدن و تعهد و مسئولیتش انسان ساز بودن دلاور مرد طرح مالک اشتر متواضع و مظلوم در شهر و روستا ، شورنده بر ظالم ، دوستدار مظلوم دشمن مستکبر ، حامی و مدافع محرومین و مستعضفین . شهید الوالقاسم صادقیان لمراسکی تمامی تلاشش در خود سازی و دعوت دیگران به اسلام با عمل خود او انگار صاحب افسون بود ، شهید ابوالقاسم با رفتار متواضعانه پند و اندرز دلسوزانه ، اعمال شجاعانه و ایثارگرانه ، با قبول سختی ها و مشقت ها و دردها و رنجها با صبر و استقامتی به استواری چون کوه مهر و محبت و جوانبی به وسعت دشت و صحرا ، امواجی خروشان و مهاجر فی سبیل ا... و با سختگیری بر دشمنان اسلام و خضوع و خشوع در مقاب مومنین ، شاید باید گفت او فاتح قلوب بود .

آری او در قلب تمامی انسانهای با وجدان که به نحوی با او سروکار داشتن جای داشت . شهید ابوالقاسم از آن زمانیکه امام امت را شناخت با تمام وجود مدر او ذوب شد از ته قلب  با آگاهی و شناخت کامل و با ایمانی استوار و باصداقتی تمام فریاد بر کشید .

روح منی خمینی                              بت شکنی خمینی

خمینی عزیزم                                  بگو تا خون بریزم

آری شهید صادقیان در یک خانواده کشاورزی روستائی متولد و دوره ابتدائی و دبیرستان را ضمن کمک به پدر و مادر در امر کشاورزی با موفقیت به پایان از تربیت معلم گرگان با مدرک فوق دیپلم ریاضی فارغ التحصیل و همان هنگام به اتفاق دیگر دانشجویان حزب اللهی تحت رهبریت امام بزرگوار و با ایمانی قوی و توکل به خداوند از جمله افرادی بود که همراه دیگر همرزمانش راهپیمائی ، تظاهرات بر علیه رژیم منفور پهلوی را در سطح روستا راه اندازی و هدایت میکرد .

در تظاهرات هرات خونین پنجم آذر سال 57 گرگان ، در مجلس خونین روستای گز ، در تشییع پیکرهای پاک شهدای روستای گز در بهشهر نقش موثر داشته و بارها مشاهده گردید ابوالقاسم بعد از تلاشی طاقت فرسا در نیمه های شب با پیراهنی بدون آستین و لباسی خون آلود که حکایت از جنایت دژخیمان پهلوی و فداکاری و ایستادگی ایشات تا آخرین لحظات و پانسمان و مداوای مجروحین میکرد به خانه باز میگشت .

آن هنگامیکه مطلع شد حضرت امام تصمیم گرفتن از پاریس به ایران  تشریف بیاورند خدا میداند چه حال و هوائی داشت ، از جای بلند شد با اندک اندوخته و ذخیره ای که داشت تمام تلاشش را بکار گرفت تا اسلحه ای تهیه از روستای لمراسک به هر طریق ممکن که گرفتار جلادان رژیم نشود به تهران عزیمت و از جمله استقبال کنندگان امام و مقتدارش باشد . در تصرف پادگانها و مبارزه با عوامل رژیم جزء یاران باوفای امام باشد شهید صادقیان بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه پسر دائی و همرزمش شهید مهندس شعبانی به استان محروم سیستان و بلوچستان مهاجرت ، تا پیام رسان امام عزیز باشد برای محرومین و مظلومین آن خطه و دیار غریب .

محبت و عاطفه و متانت و وقار و برخورد صمیمی این معلم مهاجر چنان عشق و علاقه ای را در مردمان محروم و طاغوت زده آن چنان سامان به انقلاب اسلامی ایجاد کرد که قلم از نگارش آن عاجز شرکت فعال در کارهای عمرانی و خدمات اجتماعی روستا ، آنجائیکه نیاز به ایثار و گذشت بود یقیناً پیشقدم بود ، بی ادّعا منیت را در خود کشته و بدون اینکه اجازه دهد کسی متوجه اعمالش شود ، یا اینکه اگر هم کسی مطلع شد بهیچ وجه راضی نبود در نزد دیگران خدماتش عنوان شود . 

واقعاً کار را برای کسب رضایت حق تعالی انجام میداد و معارف و فرهنگ غنی اسلامی سر چشمه و نشان گرفته شود چنان فتح القلوبی کرده بود که با خبر شهادت این معلم بسیجی عاشق دانش آموزان و دیگر اقشار مسلمان کرد دسته دسته با غم و اندوه فراوان و چشمانی اشکبار جهت ابراز قدر دانی از زحمات آن شهید و بیان تاسف و تا ؟؟ ، از دست دادن خادمی دلسوز و متواضع به منزل بازماندگانی در کردستان مراجعه و امام جمعه محترم دیواندره ، و مسئولین آموزش و پرورش و فرماندهی سپاه دیواندره جهت ابزار محبت و قدردانی به بازمانگانی به روستای لمراسک عزیمت نمودند .

آری شهید ابوالقاسم هنگامی که در مریوان مربی تربیتی هنرستان بود وقتی مطلع شد در جنوب احتمال عملیات میباشد به سوی جنوب شرکت در عملیات بدر عزیمت نمود و هنگامی که در دیواندره مشغول فعالیت فرهنگی جبهه بود مجدداً اطلاع یافت که در جنوب خبرهائی میباشد ، لذا سراسیمه به سوی جنوب جهت شرکت در عملیات والفجر 8 و فتح فاو حرکت کرد . آری ابوالقاسم همیشه پویا و همیشه در تلاش و حرکت کارهای فرهنگی و خدمات طاقت فرسای عمرانی و اجتماعی با همه اهمیت و تقدیس روح پر شور وی عدالتخواه او را آرام و جان بار خدا یا چگونه میتوان باور کرد یک معلم با توجه به وضعیت آغازین جبهه های نبرد ، در هفته اول جنگ ، یمنی در تاریخ 6/7/59 به اتفاق شهید مهندس شعبانی ، یکه و تنها و با دنیایی از امید به سوی شهر ماتم گرفته و جنگ زده اهواز حرکت و با تلاش فراوان به همراه دیگر دانشجویان مسلمان خارج از کشور به گروه جنگ های نامنظم چریکک پیر معلم عارف و مجاهد فی سبیل الله و سردار سپاه اسلام شهید چمران ملحق شدن ، حماسه آفریدن ، محاصره سه روزه آبان ماه 1359 سوسنگرد که عکسشان را ملت شهید پرور در مجله سروش به عنوان فاتحان سوسنگرد تماشا و از نبرد تن به تن نه بلکه نبرد نفر با تانک و نابرابر اما پیروزمند بر لشکریان کفر صدامی مطلع شدند .

شهید صادقیان از ابتدای جنگ تا سال 1363 مستمرا و در مقاطع حساس مخصوصاً هنگام عملیات مختلف در جبهه های غرب و جنوب حاضر بود ، تا اینکه به اصرار خانواده و با توجه به مشکلات فراوان تصمیم گرفت به اتفاق تنی چند از همرزمانش به همراه خانواده و بچه های کوچک جهت فعالیتهای فرهنگی و اجرائی به استان محروم و مظلوم کردستان ، شهرستان مریوان و دیواندره مهاجرت نماید . شهید صادقیان در مدت چند سالی که با مردم کردستان مخصوصاً دانش آموزان مسلمان کرد سروکار داشت ، با تکیه به ایمان الهی و عقاید ناب اسلامی که از چشمه روشن و زلال قرآن تشنه اش را سیراب نمی کرد ، چرا که جهاد فی سبیل الله و صفا و صمیمیت و عرفان سنگرهای خط مقدم و حال و هوای معطر شب های عملیات را با کام جان چشیده بود  و دیگر منزل و مدرسه و روستا و زن و فرزنده و مهاجرت سیستان و بلوچستان در کردستان او را آرام و قرار نداشت .

او دائما در سفر به جبهه ها بود ، شرکت در طرح مالک اشتر و حضور در عملیات فتح المبین ، بیت المقدس ، رمضان ولفجر 6 و بدر و خیبر و الفجر 8 و سر انجام در عملیات کربلای چهار در مورخه 4/10/1365 با بجای گذاشتن سه فرزنده به اسامی ( مصطفی ، محمد حسین ، مرتضی ) به همراه همرزم شجاع و دلاور خود غلامرضا صمدی بعد از عمری تلاش و کوشش و قبول مظلومیت ها و مشقت ها خلاصه توانست به آرزوی دیرینه اش که وصال به لقاء الله و زیارت آقا و مولای خود آن سرور سالار شهیدان در جنگ و رضوان الهی آرام و آسوده ، رو سفید و سر بلند از آزمایش خداوندی ، مسکن جاودانی و ابدی اختیار نمایند .

روحش شاد باد .