شهید عیسی مهدی نسب

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید عیسی مهدی نسب

شهید عیسی مهدی نسب سماکوش

نام پدر : شعبان علی

تاریخ تولد :1335/04/03

تاریخ شهادت : 1361/05/07

محل شهادت : کوشک

مشخصات
شهر : بخش : شهرستان : بابلسر استان : مازندران
جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی
یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌
نام پدر : شعبان علی مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : فوق دیپلم
تخصص : کد شهید : 9179 رسته : پیاده
نام مادر : زکیه فغان پور
شناسنامه شهادت
موضوع شهادت : جبهه عملیات : محل شهادت : کوشک  تاریخ شهادت : 1361/05/07
نحوه شهادت : اصابت گلوله به شکم و شانه پشت
شناسنامه تدفین
شهر : بابلسر بخش : شهرستان : بابلسر استان : مازندران
گلزار : امام زاده ابراهیم تاریخ تدفین : 1361/05/10

---------------------------------------------------------------------

وصیت نامه

1- ما می رویم تا چهره عبوث و زشت جلا دادن زمان را با خاک یکسان و سیمای واقعی تاریخ اسلام را در زیر پرده استعمارگران به درآوریم. می رویم تا با خون خود اهداف مقدس لاله های سرخ شهدای صدر اسلام ... تا جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران عزیز را به فروش درآوریم. می رویم تا منافقین از خدا بی‌خبر را از ریشه قلع و قم نماییم.

2- همسرم! تو خود می دانی آرزویم این است که از دخترکوچولویم یک مادر زینب‌گونه بسازی و می دانی بزرگترین مردان از دامن پاکترین مادران برخاسته اند، پس بنابراین درباره بچه‌مان تربیت قبل از تعلیم را فراموش نکن.

3- همسرم! تو باید بعد از من سرآغاز پرفروش مبارزه ای سنگین باشی.

4- برادرم! برادرجان رجاء واثق دارم که تو برای من به منزله حضرت عباس ابوالفضل (س) می باشی. با توجه به بینش و شناخت من از تو، از جنابعالی می خواهم که راه من را ادامه دهی تا اسلام و مکتب احیاء و زنده گردد. پروردگار تو را در این رسالت خطیر و مهم یاری دهد.

5- از مردم حزب اله می خواهم که امام امت را تنها نگذارند. آیندگان قدر این پیر جماران را خواهند شناخت. از امت مسلمان می خواهم در جهاد اکبر که همان جهاد نفس است، بکوشند.

6- ای خدای قادر و توانا! تو را به صفات الرحمن و الرحیم قسم می دهم دل های همه ما را به نور پاک خودت منور گردان و گرد و غبار را از چهره و قلب ما پاک بگردان.

----------------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی:

1-نام و نام خانوادگی، نام مستعار:

عیسی مهدی نسب سماگوشی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

3/4/1335، در شهرستان بابل، روستای آغوزبن به دنیا آمد. قبل از ایشان فرزندی به دنیا آمد که دختر بود و فوت شد و بعد از دو سال شهید به دنیا آمد چون نام پدربزرگش عیسی بود ـ اسم ایشان را عیسی گذاشتند.

3- نام و شغل پدر:

شعبان علی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زکیه فغان پور ـ خانه دار، فوت

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید دومین فرزند بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی:

خانواده مذهبی بودن از نظر مالی در حد متوسط بودند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب،کلاس قرآن،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده): 

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان:

در مدرسه روستای آغوزبن در بابل درس می خواند.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی:

 در دانشسرای بابل درس می خواند.

3- نام مدرسه، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان:

در دبیرستان شیخ کبیر در رشته ریاضی در بابل درس می خواند.   

4- تحصیلات دانشگاهی، رشته و نام دانشگاه:

 دانشجوی تربیت معلم رشته ریاضی مرکز تربیت معلم شهید رجایی شهرستان بابل بوده است.

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟چه کاری و چه مدت:

در کار کشاورزی به پدر کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل:

ایشان بعد از گرفتن فوق دیپلم و تدریس در مدارس به جبهه رفته و شهید شد.

پ)سربازی:

1- خدمت سربازی:

 خدمت سربازی انجام داده بود.

2- یگان اعزام کننده:  

 ارتش

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی:

در قزوین آموزش تفنگداری دیدند ـ به گفته ی پدر در اردبیل بودند. 26/11/56 ـ 8/2/58ـ سربازی

ت) ازدواج:

1-وضعیت تاهل:  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج:

 فاطمه تیموری ـ 19/3/1358

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

  یک فرزند ـ سمیرا مهدی نسب

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رابطه ی خوبی با همسر و فرزند خود داشتند، در کارهای خانه و نگهداری فرزند کمک می کردند، در تمام مسئولیت های زندگی دقت داشتند کار بیهوده نمی کردند، دوست داشت فرزندش درست و صحیح تربیت شود فرزندش 9 ماهه بود که به شهادت رسید، به پدر و مادر احترام می گذاشت و رفتار خوبی با آنها داشتند.

ث)شغل شهید:

1- شغل رسمی و شغل فرعی:

 نیروی رسمی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت:

    آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

 4 سال به عنوان نیروی رسمی مقطع راهنمایی در بابل تدریس می کرد معلم 8/2/85 ـ 7/5/61  آموزش و پرورش

ج) فعالیت های انقلابی:

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند: ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد، خانواده یا گروه اشاره دارد: ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی:

از فعالان ضدرژیم سابق بودند و در تمام راهپیمایی ها شرکت می کردند ـ در بابل فعالیت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه:

عضو بسیج محل بود و عضو انجمن اسلامی معلمان بابل هم بود، از طریق بسیج به جبهه رفته بود، نگهبانی شبانه، جمع آوری کمک و وسایل برای رزمندگان از کارهای ایشان بود در بابلسر فعالیت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت، با بیان اتفاق آورده شود: ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه:

1- حضور در جبهه:  

حضور در جبهه داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها، یگان اعزام کننده، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد:

26/4/61 ـ 7/5/61 ـ ل 25 کربلا جنوب

3- مجموع مدت حضور در جبهه:

9 روز به عنوان بسیجی بوده است.

4- مسئولیت در جبهه:

بسیج

5- دفعات، مکان و نحوه ی مجروح شدن: ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد: ـــــــــــــ

7- مکان، زمان، عملیات و نحوه‌‌ی شهادت:

کوشک، 7/5/61، اصابت گلوله مستقیم به شکم و شانه

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری:

10/5/61، گلزار شهدای امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر دفن شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره، ویژگی های شهید (توجه: حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد.)

ویژگی های شهید از دیدگاه خانواده:

اهل مطالعه و ورزش بود، سعی می کرد مشکلات با صبر و فروتنی حل شود، زندگی ساده و بی آلایشی داشت، فرد مظلوم و بی توقعی بود باسواد و متواضع بود، مهربان بود.

خاطره پدر، شعبان علی:

شهید نزد برادرش حاج تقی که مهندس برق است درس می خواند حتی شبها که ما خواب بودیم و برق نبود، فانوس می گرفت و درس می خواند  و به سختی درس می خواندند.

--------------------------------------------------------------------------

  

شهید عیسی مهدی نسب سما کوش

 

بسمه تعالی

وصیتنامه پاسدار رشید اسلام شهید عیسی مهدی نسب سماکوش

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.    (قرآن مجید)

گمان مبرید آنهائی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند. 

اینجانب عیسی مهدی نسب سماکوش دبیر ریاضی مدرسه راهنمائی شهرستان بابل متولد روستای آغوزین بابل بنا به رسالت و مسئولیت شرعی و مکتبی، به ندای رهبر انقلاب کبیر اسلامی ایران لبیک گفته و از خداوند قادر متعال مسئلت دارم که در این جهاد و مبارزه اسلام بر علیه کفر ما را یاری نماید و اراده راسخ و مصمم را در حقیر بمعنای مطلق ومصداقش در من روزافزون نماید. مردم شهید پرور بابل- بابلسر ما می رویم تا مرقد شریف امامان بر حق خودمان از چنگال بعثی ها کافر آزاد ساخته و مردم زجر دیده و محروم ملت عراق را از بند این جباران از خدا بی خبر به استقلال برسانیم و پاسپورت زیارت مرقد حرمین شریف را برای پدران ومادران وخانواده های مان بیمه نمائیم ما می رویم تا چهره عبوس و زشت جلادان زمان را با خاک یکسان و سیمای واقعی تاریخ اسلام را در زیر پرده استعمارگران روشن نمائیم می رویم تا با خون خود اهداف مقدس لاله های سرخ شهداء صدر اسلام ... تا جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران عزیز به خروش درآوریم. می رویم تا چهره منافقین از خدا بی خبر را از ریشه قلع و قمع نمائیم. از خدای محمد و رسول (ص) می خواهم که ما را مانند همیشه مورد لطف امدادهای غیبی خویش قرار دهند. ای خدای قادر و توانا ترا به صفات الرحمن و الرحیم قسم می دهم دلهای همه ما را به نور پاک خودت منور گردان و گرد و غبار را از چهره و قلب ما پاک بگردان. ای خدای تو خود می دانی که بندگان تو و امت رسول تو خالصانه و مخلصانه مشغول مبارزه بر علیه استعمارگران و صهیونیستهای شرق و غرب و بعثی های کافر، چه ایثارگری و جانفشانی می کنند ترا به کنه ذات مقدس تو که هیچکس را در آن راه نیست قسم می دهم همه آنها را پیروز و موید گردان و روح ما را با ارواح سیدالشهداء مان محشور بگردان.

سخنی با پدر و مادر عزیزم: درود و سلام بر پدران و مادران روحانی که در حقیقت مفسر و معلم اخلاق انسانند و تجلی دهنده روح مجرد آدمی و همانا سلام بر محمد رسول الله (ص) و نایب بر حق مهدی صاحب زمان که پدران روحانی میشوند. درود و سلام بر پدر جسمانی خودم که زحمتهای و مشقتهای فراوانی زحمات بی شائبه و چندین ساله شما را جبران نماید مگر انعام معنوی و اخروی. پدر و مادرم راهی که فرزند شما در پیش گرفته مقدس و ارزنده و ملکوتی و فوز عظیم در پیشگاه احدیت دارد لذا از لحظه انتخاب من در این میدان جهاد و شهادت بعد از من بخانه پدرم بیشتر اوقات برو و به آنها دلداری بده. شما عزیزان همسایه خانواده های شهدا و هم آواز و همگام با آنها باشید و شفاعت شما را از عرش الهی خواهم کرد تا بتوانیم سهم ناچیزی در قبال زحمت شما بعنوان پاداش اداء نمایم. پدرم از آنجائیکه بنده مستقل زندگی میکردم و اداری بودم لذا جنابعالی ناظر خودم و همسرم را وصی خودم انتخاب میکنم. 

از همسرم و فرزندانم احسان محبت کنید و روح سلحشوری و مقاومت را فرا گیرید. پدر و مادرم اینجانب انتظار دارم که از همسرم طوری رفتار شود که احساس نکند شوهر از دست داده و از فرزندم چنان برخورد کنید که فکر نکند بابا ندارد دور از هر گونه تعارف های داخلی و بیرونی و ... ناگفته نماند دست حق و الله بالاترین دست و قویترین دستهاست که محیط بر عالم. سخنی با همسرم، اولا شهادت همسرت را به تو تبریک و تسلیت میگویم تبریک برای اینکه شهادت نصیب من شده و تسلیت بخاطر اینکه فقدان من برای تو مشکل بنظر می آید، همسرم تو خود میدانی آرزویم اینست که از دختر کوچولویم یک مادر زینب گونه بسازی و میدانی بزرگترین مردان از دامن پاکترین مادران برخاسته اند پس بنابراین درباره بچه مان تربیت قبل از تعلیم را فراموش نکن. برای فرزندم هم باید پدر باشی و هم مادر. طوری نشود که احساس بی پدری کند.

شعار مرگ بر آمریکا، شوروی، اسرائیل فراموش نشود. همسرم تو باید بعد از من سرآغاز پر خروش مبارزه سنگینی ایفاء نمائی از خدای مهربان میخواهم که صبر جلیل بتو عطا نماید و تو را در نگهداری فرزندم یاری نماید، اگر در این بهار کوتاه و خوش زندگی مان احیاناً تندی از من دیدی از خدا می خواهم که مرا عفو کنی همسرم تو را بعنوان وصی خود و پدرم را ناظر معرفی میکنم. ضمناً جنازه مرا در جوار شهداء بابلسر واقع در امام زاده ابراهیم بابلسر دفن نمائید دور از هر گونه تشریفات. سخنی با برادرم نقی برادر جان رجاء واثق دارم که تو برای من بمنزله حضرت عباس ابوالفضل میباشی با توجه به بینش و شناخت من از تو لذا از جنابعالی میخواهم که راه من را ادامه دهی تا اسلام و مکتب احیاء و زنده گردد و پروردگار ترا در این رسالت خطیر و مهم یاری دهد. انشاءالله در خاتمه از پدر و برادر و خواهر، زن و فرزند میخواهم اگر احساس ناراحتی کردند بروند بر مزار شهدا در بهشت زهرا و بابل و بابلسر و ... که دلشان سبک شود و این معنا را دریابند که پیش از من شهدای بسیاری بودند و رسالت ارزنده را در جامعه ایفاء کردند از مردم حزب الله میخواهم که امام امت را تنها نگذارید. آیندگان قدر این پیر جماران را خواهد شناخت همچنین از امت مسلمان میخواهم که در جهاد اکبر همان جهاد نفس است بکوشند.                                                                   والسلام

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.       مورخه 2/5/1361   عیسی مهدی نسب سماکوش 

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید                  قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید