جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
لینک سایت جنگ و درنگ
شهید علی گلی توانا
نام پدر : ذلفعلی
تاریخ تولد :1330/11/17
تاریخ شهادت : 1365/10/19
محل شهادت : شلمچه
---------------------------------------------------------
وصیت نامه
1- از پدر و مادرم انتظار است به این قربانی در راه خدا افتخار کنند و با صبر و استقامت و پایداری در برابر مصائب ، همچنان پشتیبان انقلاب باشند .
2- ... همواره با توکل و استعانت از پرودگار بزرگ در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی بوده و از زندگی دنیوی که محل امتحان و آزمایش الهی است وارسته شده و برای رضای خدا تحمل مشکلات نمایید .
3- ... سکوت و سازش و چسبیدن به محل کار و زندگی از مرام امام حسین (ع) و یک مسلمان به دور است .
4- ای کاش چندین جان می داشتم و در راه معبود خویش نثار می کردیم .
5- ... امروز ، در ستبر مردن برای یک انسان آزاده ننگ بزرگی است .
6- درخت نوپای اسلامی نیاز به خون دارد ، نیاز به آگاهی وبینش و ایثار دارد .
7- به امید نصرت و پیروزی نهایی دین اسلام بر کفر و استکبار جهانی .
-----------------------------------------------------------------------
زندگی نامه
«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
علی گلی توانا
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
1330 ـ توانی الموت ـ قزوین
3- نام و شغل پدر :
ذولفعلی ـ کشاورز
4- نام و شغل مادر:
معصومه خداوردیان ـ خانه دار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:ــــــــــــــ
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
مذهبی ـ از لحاظ اقتصادی در سطح متوسط داشتند.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــ
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :
دبیرستان پهلوی ـ رشته طبیعی ـ شهسوار ـ تنکابن
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــ
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :
ایشان مدرک دیپلم خود را داشتند که در آموزش و پرورش استخدام شدند و در حین کار به جبهه رفته و شهید شدند .
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی :
انجام داد.
2- یگان اعزام کننده :
ارتش
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
متاهل
2- نام همسر و تاریخ ازدواج :
شهلا عطار حمیدی ـ 1352
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):
5فرزند ـ فرشته ـ نیلوفر ـ رضا ـ زینب ـ حامد
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
در کار خانه به همسرش کمک می کرد و به پدر و مادرش خیلی احترام می کرد.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
رسمی
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :
آموزش وپرورش
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:
راهنمایی، تعلیمات
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :گ
فعالیت داشتند.
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :
فرمانده پایگاه تنکابن محله بودند .
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه :
بسیجی
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :
دوبارـ شیمیایی
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :
شلمچه ـ 19/10/65 ، اصابت خمپاره
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :
2/12/65 ، گلزار شهدای تنکابن
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
دختر شهید ـ نیلوفر گلی توانی : یکبار پدرم از جبهه آمده بود این ها چوب آورده بودند برای خانه ساختن چوب را در حیاط ریخته بودند، پدرم به ما قول داده بود اگر چوب ها را از حیاط جمع کنید من شما را به دریا می برم همان موقع مشغول آوردن چوب بودیم که از طرف بسیج آمده بودند جلسه گذاشتند در منزل ما ، ما مدام غر می زدیم و به داخل اتاق می رفتیم بابا شب شد برویم دریا؟ دیر شد؟یک آقایی که از بسیج آمده بود گفت : الان شب شد دریا را بگذارید کنار ، ما الان کار داریم ولی پدرم گفت : «اگر شب هم شد شما را می برم!» غروب شده بود هوا تاریک شده بود کارشان تازه تمام شده بود پدرم موتور داشت بچه ها را سوار کرد و به دریا برد، ولی به قول خودش عمل کرده بود.
--------------------------------------------------------------------
