شهید ابراهیم یوسفی قرا

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید ابراهیم یوسفی

شهید ابراهیم یوسفی قرا

نام پدر : یحیی

تاریخ تولد :1337/06/10

تاریخ شهادت : 1365/10/22

محل شهادت : شلمچه

مازندران قائمشهر

نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره

محل دفن: امام زاده طاهر- قراخیل

------------------------------------------------

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : قائم شهر استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی

یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : یحیی مسئولیت : جانشین دسته رشته تحصیلی : تحصیلات : دیپلم

تخصص : کد شهید : 10456 رسته : پیاده

نام مادر : صدیقه ابراهیمی

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات کربلای 5 محل شهادت : شلمچهتاریخ شهادت : 1365/10/22

نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره

شناسنامه تدفین

شهر : قراخیل بخش : شهرستان : قائم شهر استان : مازندران

گلزار : امام زاده طاهر

-----------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

ابراهیم یوسفی قرا ـ قربان

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1327 ـ روستای قرا خیل ـ قائمشهر

3- نام و شغل پدر :

یحیی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

صدیقه ابراهیمی ـ  خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5فرزند ـ فرزند پنجم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان ابتدایی ـ روستای قرا خیل ـ ـ قائمشهر

 

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

 

راهنمایی یوسف رضا ـ روستای قرا خیل ـ قائمشهر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شرافت ـ رشته علوم طبیعی ـ قائمشهر

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

دانشگاه آزاد قائمشهر

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

شهید بعد از چند ماه خدمت سربازی آهنگ  انقلاب که به صدا در آمد به فرمان امام از سربازی فرار کردند .

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

زیور اسماعیلی ـ 1359

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

2فرزند ـ طلیعه ـ شریفه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادرو همسر بسیار احترام می گذاشت

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی 8سال

 

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

 

آموزش و پرورش

 

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

معلم

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) و شهید مطهریبود.

 

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

 

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در راهپیمایی و تظاهرات شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1364 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ شلمچه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

آرپی جی زن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

 

22/10/65 ـ شلمچه ـ اصابت ترکش خمپاره

 

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

 

24/10/65 ـ امازاده طاهر روستای قرا خیلی ـ قائمشهر

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست شهید : بنده در سال 62 طلبه شده بودم ایشان وقتی وارد مسجد می شدند دم در مسجدمی نشستند وقتی ما وارد مسجد می شدیم همین مسجد قدیمی محل که از 3 در چوبی ساخته شده بود یکی مخصوص خانم ها و یکی مخصوص آقایان یکی در وسط که عمومی بود . یک در هم در جلو بود که نزدیک به محراب و منبر بود . ایشان همان جا دم در می نشستند وقتی ما می آمدیم ایشان مار ا استقبال و بدرقه می کردند و تا نزدیکی منبر می بردند ایشان هرگز از من که تقریباً 9 یا 10 سال کوچکتر بودند جلوتر حرکت نمی کردند و وارد مسجد نمی شدند . ما می گفتیم شما معلم هستید حق استادی به گردن ما دارید ایشان می گفتند هیچگاه جلوتر از روحانیت حرکت نمی کنیم روحانیت همیشه پرچمدار ما بوده و بادی پشت سر روحانیت حرکت کرد و بسیار متواضع بودند .

ـ من و شهید به همراه چند تا از بچه های محل برای دیدن آموزش به پادگان چالوس رفتیم که در آن جا با یکی از منطقه خودمان شهید مختار گرائیلی آشنا شدیم . صورت شهید گرائیلی تاول زده بود اما انقدر عاشق شهادت بود باز هم عازم جبهه شد و به شهادت رسید. بعد از 1 هفته آموزش به پادگان امام حسن تهران رفتیم . بعد از آن جا به پادگان پنجم شکاری اهواز رفتیم بعد هم تقسیم شدیم که من به همراه یکی دیگر از بچه های محل راننده مینی بوس بودیم و شهید آرپی جی زن بود و از آن جا از هم خداحافظی کردیم . و دیگر ایشان را ندیدم و بعد به شهادت رسیدند .

همسر شهید : قبل عقد من و همسرم از آن جا که ایشان معلم مدرسه بودند و من هم شاگرد ایشان در مدرسه ما مسابقه قرآن برگزار می کردند که من هم سوره مورد نظر را حفظ کردم وقتی رفتم سر صف بخوانم ایشان امدند کنار من ایستادند و من از هول همه ی محفوظاتم را فراموش کردم.

--------------------------------------------------

وصیتنامه 

بسم رب الشهداء والصدیقین

 

(وصیتنامه شهید ابراهیم یوسفی قراخیلی)

 

یا ایها الذین امنوا خذوا حذرکم فانظروا ثبات اونفروا جمیعاً          (سوره نساء آیه 70)

 

ای اهل ایمان سلاح جنگ را برگیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یک بار متفق برای جهاد بیرون روید.

 

با درود و سلام به امام زمان و نائب بر حقش مرجع و رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود و سلام به ارواح پاک و مطهر شهداء و خانواده های معظم شهیدان و با درود و سلام به امت حزب الله و همیشه در صحنه و شهید پرور انقلاب اسلامی ایران به ویژه مردم روستای قراخیل و با درود و سلام به برادران گمنام که مثل شیر در جبهه بر علیه دشمن می خروشند و اما در پشت جبهه گمنام هستند. 

 

اینجانب ابراهیم معروف به قربان یوسفی شغل مربی پرورشی فرزند حاج یحیی با عقل سالم و با اراده خود وصیت نامه ام را بشرح زیر اعلام می دارم.

 

اگر بتاریخ بعثت پیامبر اکرم (ص) نظر بیفکنیم و موقعی که پیامبر اسلام از طرف خداوند مبعوث به رسالت شد و حضرت محمد (ص) به جهانیان فرمود بگوئید قولوا لا اله الا الله تفلحوا یعنی بگوئید نیست خدایی جز خدای یکتا تا رستگار شوید مستکبرین از این جمله ای که پیامبر بیان فرمود ناراحت شدند و موضع گیریهایی همچون ابولهب بر علیه پیامبر کردند جنگ اسلام با کفر از همان زمان در گرفت و دشمنان با حیله های فراوان در صدد این بودند تا این نور الهی را خاموش نمایند و جنگهای فراوانی را بوجود آوردند و تا جایی رسید که جریان سرزمین عاشورا را بوجود آوردند و در آن روز امام حسین (ع) ندای هل من ناصر را به امت پیروان اسلام سر داد و بعدا و قرنها سال بود که اسلام زیر چکمه استکبار مظلوم وار سپری می شد و فردی از ذریه پاک قائم آل محمد حضرت امام خمینی ندای اسلام سر داد و بانگ برآورد این مردم خفته بیدار شوید ای مردم مظلوم از یوغ ظالمین آزاد گردید ای مستضعفین جهان بپا خیزید بساط استکبار را در هم کوبید و پرچم توحید یعنی لا اله الا الله را بر کاخهای ظلم و ستم به اهتزاز در بیاورید و در 22 بهمن سال 57 به همت مردم ایران و به رهبری امام امت اسلام دوباره زنده شد و مردم از دست کافرین و ظالمین آزاد گردیدند و دشمن چون منافعش در ایران از بین رفت و مشکلاتی بر سر راه انقلاب اسلامی قرار داد و جنگ را بر ملت قهرمان ایران تحمیل نموده است و می خواهد این مشعل فروزان اسلام را خاموش نماید و حال وظیفه ماست که در مقابل کفر ایستادگی نمائیم و دشمن ملحد را از صحنه تاریخ محو نمائیم و در کنج خانه نشستن از جنگ بی تفاوت بودن خیانت بر آرمان مقدس اسلام و کسانی هست که در راه اسلام شهید شدند و جان عزیز خود را جهت رضای پروردگار متعال فدا کردند و امروز باید آنهایی که توان دارند و قدرت جسمانیشان خوب هست سلاح جنگ و اسلحه به زمین افتاده شهدا را بر گیرند و بر علیه صدام جنایتکار لعنتی و امریکای مستکبر قیام کنند و اسلام را بر جهانیان عرضه نمایند ای مردم خودتان را به دور دنیا که فانی شدنی است دلخوش نکنید که دنیا ارزشی ندارد اگر در اطاعت دنیا باشید در آخرت شما را به اسفل السافلین قرار می دهد و آنچه که هم هست اعمال نیک و از همه مهمتر جهان آخرت است پس چه بهتر است انسان در راه مقدسی که در پیش دارد یعنی شربت شهادت را بنوشد و به لقای پروردگارش برسد که چه شیرین است این شربت شهادت و این حقیر با توجه به آیه شریفه فوق به فرمان امام امت و مسئولین جمهوری اسلامی بر خودم تکلیف دانستم که حضور در صحنه میدان جنگ پیدا کنم تا بتوانم در حد توان کمکی ناچیز به اسلام و انقلاب اسلامی بنمایم و بر این راه مصمم هستم و تا آخرین قطره خونی که در رگهایم می باشد از آرمان مقدس اسلام و قرآن دفاع نمایم و اگر به فیض شهادت نائل گشتم بر این راه راضی هستم که خداوند تبارک و تعالی انشاءالله این قلیل قدمهای ما را به درگاه خودشان مورد قبول قرار بدهد.

 

پیام به برادران حزب الله و بسیج روستای قراخیل دارم که همچون کوه استوار و ثابت قدم باشید و در مقابل توطئه های دشمنان اسلام چون سد آهنین ایستادگی کنید و جنگ را مسئله اصلی بدانید و از اختلاف و باند بازی و جریانات انحرافی در گوشه و کنار پیدا می شود دوری کنید و فقط و فقط رضای الله را مد نظر قرار بدهید و اتحاد و هماهنگی خود را حفظ کنید و اسلحه بر زمین افتاده برادرانتان را بر گیرید و بر علیه صدامیان و کافرین ملحد بکار ببرید و همیشه گوش به فرمان رهبر پیر و مرجع مان امام خمینی باشید و اتحاد بین خود و روحانیت متعهد مستحکم کنید که این اتحاد و هماهنگی در بین شما وجود داشت و در همه حال حول محور امام و آیت الله منتظری حرکت کنید تا از لغزشها مصون باشید و به خانواده های معظم شهدا که چشم و چراغ این ملت هستند با احترام خاص برخورد نمائید و از مردم خانواده های معظم شهدا هم تقاضامندم که برادران بسیج را در آغوش خود جای دهند و هیچوقت آنها را تنها نگذارند و از همه مردم عاجزانه درخواست می کنم سنگرها، دعای کمیل و همکاری برادران بسیج را فراموش نکنید که رمز و پیروزی ما در اتحاد و دعاها می باشد و از برادران حزب الله تقاضا دارم همچنانکه برای حفظ انقلاب با جان و مال کوشش می کنند از همه مهمتر بعد فرهنگی را حفظ کنند و از این طریق همه توطئه های دشمنان اسلام را خنثی نمایند.

 

سخنی با پدر و مادرم: پدر و مادرم اگر این حقیر به جبهه رفتم فقط برای این بود که اسلام زنده بماند و کفر سرنگون گردد و اگر به فیض شهادت نائل گشتم زیاد گریان و نالان نباشید و شیون بپا نکنید و با قامت استوار همچنان کوه در صحنه انقلاب باشید و افتخار کنید که فرزندی پرورش داده اید و در راه اسلام قدم برداشت و به دیار عاشقان شتافت و اگر شهید شدم مرا در امام زاده هاشم بغل سایر شهداء دفن نمائید و اگر جسدم نیامده ناراحت نباشید و سایر خانواده های مفقودالاثر را نگاه کنید و همچنان مقاوم باشید و با برادران بسیج همکاری داشته باشید و آنها را مثل فرزند خود بدانید. و در جهت اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی قدم بر دارید و فرزندان خود را برای پیروزی اسلام پرورش و تربیت کنید و از برادر زاده ها و خواهرم میخواهم که درسشان را بیشتر بخوانند و بعد فرهنگی را تقویت کنند و از خواهرم تقاضا دارم مثل زینب (س) باشد و بچه های مرا خوب نگهداری کنید و پیام مرا به مردم برسانید.

 

حال پیامی به همسرم دارم که خوب جامعه عمل بپوشان می دانم مشکلات زیادی در زندگی کشیدی و من نتوانستم وظیفه خود را خوب انجام دهم خلاصه مسئله اسلام و قرآن بود و موقعی که عقد عروسی ما برقرار شد با هم گفتیم باید علی وار فاطمه گونه زندگی کنیم بلی راه حضرت علی (ع) این چنین است و تو افتخار کن که شوهری داشتی در راه آرمان علی (ع) قدم برداشت و به فیض شهادت نائل گردید همسرم بچه هایم طلیعه و شریفه را خوب پرورش بده و از جهت اسلام تربیت کن و از پدر و مادرم تقاضا دارم خصوصاً برادر عیسی خواهش می کنم که بچه هایم را خوب نگه داری و احترام کنید و تا خدای نکرده ناراحتی برای همسرم و بچه هایم بوجود نیاید و از همسرم می خواهم وصیت نامه ام را در یک مجلس با قامت رسا مثل زینب (س) بخواند و دشمنان اسلام را رسوا نمایند.

 

از برادران فرهنگی و برادران دانش آموز تقاضا می کنم بعد فرهنگی را قوی کنید و دانش آموزان عزیز را در جهت اسلام پرورش دهند و دانش آموزان گرامی که امید و آینده کشور هستند با درس خواندن و تلاش و فداکاری تان مثل رزمنده در جبهه اسلام را زنده نگه دارید و در این راه کوتاهی نکنید و از کلیه مردم طلب عفو و بخشش را دارم که این حقیر را مورد عفو و رحمت خود قرار دهید و من می روم و شهید می شود تا خط امام زنده بماند. «نصر من الله و فتح قریب»

 

جهت پیروزی اسلام و سلامتی امام صلوات                      الحقیر ابراهیم یوسفی  15/10/65 

 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار   

-----------------

زندگی نامه 

ابراهیم در شهریورسال 1337 در یک خانواده مذهبی در روستای قراخیل قائمشهر دیده به جهان گشود . در دامان پر مهر پدر ومادر دوره ی کودکی را سپری کرد. برای فراگیری علم ودانش در مدرسه ی  ابتدایی روستا ثبت نام کرد وبا موفقیت در درس ها ذوق وشوق خود را برای کسب علم نشان داد. دوره متوسطه را در دبیرستان های قائمشهر به پایان برد .

به هنگام تحصیل در جلسات قرآن نیز شرکت می کرد و مسائل مربوط به احکام عبادی را به خوبی می آموخت ومی کوشید تا روح خود را با کلام نورانی وحی وعبادت صیقل دهد.

 قبل از انقلاب اسلامی به خدمت سربازی رفت. پس از شروع انقلاب وفرمان امام خمینی (ره) مبنی براین که سربازان پادگان ها را ترک کنند، پادگان را ترک کردوبه صف خروشان وپر صلابت نیروهای مردمی پیوست.اگرچه بارها مورد تهدید وشماتت نیروهای رژیم سابق قرار گرفت، اما این تهدیدها و شماتت ها نمی توانست خللی در عزم واراده ی پولادین وی ایجاد کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پادگان محل خدمت رفت و پس از پایان دوره ی سربازی به دلیل علاقه ی وافر به فرهنگ ومعارف اسلامی شغل معلمی را انتخاب کرد وبه عنوان معلم پرورشی درراه اعتلای معارف اسلامی در مدرسه ی روستای خطیرکلا وجنید و... به تلاش پرداخت.

 درهمان ایام ازدواج کرد که ثمره ی  ازدواج دو دختر به نام های طلیعه وشریفه است .پس از عضویت در ارتش بیست میلیونی سال 1360 از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به  جبهه های نبرد اعزام شد و در عملیات غرورآفرین بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر حضور داشت وبعد از اتمام مأموریت به سوی خانواده اش برگشت.سپس به جبهه ی کردستان اعزام شد  ودرکنار رزمندگان سلحشور کردستان به دفاع از میهن اسلامی پرداخت . او دو بار دیگر هم به جبهه ها اعزام شد وبه عنوان جهادگر وسنگرساز بی سنگر نقش آفرینی کرد . همچنین در عملیات والفجر 8 نیز شرکت داشت . 

ابراهیم تشنه ی خدمت بود وآب زلال وصال را برای رفع عطش عشق در جبهه می جست . جبهه ی نبرد، میدانی بود تا او بتواند خود را برای دیدار حضرت دوست آماده تر سازد .

باردیگر شوق دیدار او را به سوی جبهه ها کشاند. درکنار رزمندگان سپاه محمد(ص) قرارگرفت. درعملیات کربلای 5، دست پرتوان وپای با صلابت وجان شیرین را در راه سرخ سیدالشهدا فدا کرد وبه خیل ملکوتیان پیوست ودرجوار دوست آرمید.

پیکر مطهر شهید ابراهیم یوسفی را به همراه پیکر شهید حاج عقیل مولایی،شهید رمضان گوران وشهید تیمور علی پور در قائم شهر تشییع کردند و درگلزار شهدای امامزاده طاهر قراخیل به خاک سپردند . 

«یادشان گرامی وروحشان شاد»

خاطرات : 

« اسوه اخلاق »

ما همیشه برای نماز به مسجد می رفتیم وایشان به عنوان معلم هم حضور داشت روحانی یک روزی فرمود که به ایشان اقتدا کنیم ما سوال نمودیم حاج آقا چگونه می شود فرمود ایشان اسوه اخلاق وایمان است وچه من باشم وچه نباشم شما درآینده به او اقتدا خواهید کرد که بعداً متوجه شدیم که چه گل خوبی وزیبایی را از دست دادیم .

  در منطقه جنگی شب عملیات با هم بودیم خواستن ما رو سازماندهی بکنند چون شهید سابقه بیشتری در جبهه داشتند او را جانشین دسته قرار دادند ومن آر پی جی زن شدم اما شهید قبول نکرد وگفت باید من آر پی جی زن باشم هرچه به او گفتم قبول نکرد گفت به یک شرط قبول می کنم واون این که هر وقت می خواهد به او بدهم و آر پی جی بزنم ماهم قبول کردیم وراه افتادیم ساعت 10-11 شب .

در منطقه عملیاتی پیاده شدیم شام خوردیم او به ما گفت شما همین جا باشید ما یک دوری می زنیم بر می گردیم اما یک ربع نشد که ایشان با اصابت گلوله خمپاره شهید شدند. 

 

-----------------------------------------------------------