شهید عیسی زارع پور کاسگری

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

عیسی زارع پور کاسگری

شهید عیسی زارع پور کاسگری

نام پدر : محمد اسماعیل

تاریخ تولد :1344/01/15

تاریخ شهادت : 1365/03/11

محل شهادت : فاو

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : بابلسر استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : متاهل شغل : فرهنگی

یگان : نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : محمد اسماعیل  مسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : فوق دیپلم

تخصص : کد شهید : 4688 رسته :

نام مادر : زبیده ابوطالبی

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : محل شهادت : فاو   تاریخ شهادت : 1365/03/11

نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره

شناسنامه تدفین

شهر : کاسگرمحله بخش : شهرستان : بابلسر استان : مازندران

گلزار : کاسگرمحله پازوار  تاریخ تدفین : 1365/03/29

---------------------------------------------------------------

وصیت نامه

1.    ملت مسامان و امت قران! ثابت و مستحکم و استوار بمانید تا پوزه همه جهانخواران را به خاک بمالید و در خط خدا و امام زمان (عج) و امام امت خمینی کبیر بمانید. نکند که خدای نکرده غافل شوید که ما برای به ثمر رسیدن انقلاب و پیروزی قرآن هزاران جوان داده و هزاران کودک بی پدر گشتند و جسدهای عزیزانمان در بیابان های غرب و جنوب افتاده است. 

2.    مادر عزیز و بزرگوارم! از شما سپاسگزارم که به من قرآن و نماز و دین آموختی و بر صراط مستقیم هدایت نمودی. .... مادر می دانم داغ جوان سخت است، اما باید صبر کنی و از خدا یاری و مدد طلب کنی. 

3.    توهمسرم! همیشه گوش به فرمان امام باش و هرچه ایشان امر فرموند اطاعت نما حتی اگر شرکت در جهاد باشد، دخترم را شجاع، باتقوا تربیت کن. انشاءالله. 

4.    شما برادران و خواهران! امیدوارم که همواره دست از دامن اسلام و قرآن برندارید و خداوند شما را به پیروی از ولایت فقیه موفق بدارد. 

5.    شما همکاران و دانش آموزان عزیز! این حقیر به عنوان یک مربی از شما تقاضا دارد که وقت کلاس را بیهوده مصرف نکنند و هم و غمشان این باشد که از مدرسه فرزندانی بیرون آیند که وفادار به اسلام و دین باشند و شما دانش آموزان باید بدانید تزکیه مقدم بر تعلیم است و خداوند شما را به پیروی از اسلام و قرآن موفق کند. 

6.    به اهالی محل و برادران بسیج سفارش می کنم که دعای کمیل و توسل و ... را همواره به پا دارید و همیشه افراد فرصت طلب و سود جو که قصد نفوذ در انقلاب را دارند از خود برانید.

--------------------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

عیسی زارع پور کاسگری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

15/1/1344- روستای کاسگر محله شهرستان بابلسر

3- نام و شغل پدر :

محمداسماعیل- کشاورز

4- نام و شغل مادر:

زبیده ابوطالبی- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دو برادر- دو خواهر- شهید فرزند چهارم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی:

اعتقادی: نسبت به انجام اعمال دینی و مذهبی و حضور در مساجد به ویژه عزاداری ها توجه ویژه ای داشته، نماز اول وقت را هیچ گاه فراموش نمی کرد. از محرمات دوری می کرد و مستحبات را به جای می آورد، همیشه در نمازهای جماعت و جمعه شرکت می کرد، مداح زبردستی بود و قاری برجسته قرآن بود. و صدای زیبایی داشت، به مسئله ی حق الناس خیلی اهمیت می داد، همیشه با قرآن مأنوس بود و قرآن می خواند. به خواهران در مورد حفظ حجاب سفارش می کرد، نماز اول وقت اش ترک نمی شد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه روستای کاسگر محله شهرستان بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه امام رضا (ع) روستای درزی نقیب شهرستان بابلسر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان عمو اکبر دخت، امیرکلا

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

مقطع کاردانی- رشته ی پرورشی- استان همدان شهر تویسرکان- تربیت معلم شهید باهنر (2 سال)

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :  ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :  ـــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

طاهره امیری- سال 1362

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

عالمه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به همه ی اعضای خانواده به خصوص به مادرش علاقه داشت و با خواهران و برادرانش رابطه ی خوبی داشت. به پدر و مادرش احترام می گذاشت، با همسرش نیز رابطه ی عالی ای داشته است.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

معلم پرورشی (2 سال)

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش بابل

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

به وسیله ی اعلامیه های حضرت امام که توسط عمویش و احمد آقای علی پور در سطح محل توزیع می شد با انقلاب و امام آشنا شد.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات شرکت می کرد. اعلامیه پخش می کرد. ایشان در سن 13 سالگی در جلسات مذهبی که به صورت مخفی تشکیل می شد همراه با شهید علی پور و پور محمود شرکت می کرد، در راهپیمایی که در شهرستان بابل انجام می شد حضور فعال داشت و با همکاری دیگر انقلابیون کار نصب و پخش اعلامیه و پوسترها را انجام می داد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

از اوایل تشکیل بسیج به عضویت آن در آمد و چندین سال مسئول فرهنگی و تبلیغات پایگاه بسیج روستایش (کاسگر محله) بوده است.در جلسات بسیج حاضر می شد، یکی از کارهای فرهنگی ایشان تلاش خستگی ناپذیر در تأسیس کتابخانه ای بزرگ و مجهز به نام کتابخانه ی شهدای محراب بود که با همکاری دوستانش انجام شد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه : دا

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

تابستان سال 60 با عضویت بسیجی به منطقه ی گیلان غرب اعزام شد برای مدت 3 ماه و برای بار دوم سال سوم نظری به همراه برادران روستا (کاسگر محله) راهی گیلان غرب شد مجدداً و برای سومین بار در فروردین سال 61 راهی منطقه شد و در عملیات بیت المقدس حضور داشت. اعزام چهارم ایشان در شهریور سال 61 انجام شد که به جبهه غرب اعزام شد و در عملیات های زیادی جهت پاکسازی محور پیرانشهر و سردشت و قلل مرتفع آن از جمله آلواتان و شهرآباد شرکت داشت. برای بار پنجم در فروردین سال 63 با عده ای از دانشجویان تربیت معلم تویسرکان به جبهه اعزام شد.

در تاریخ 6/1/65 از بسیج سپاه بابل با عضویت بسیجی به منطقه ی جنوب اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یک بار از ناحیه ی پا بر اثر اصابت ترکش در جبهه جنوب مجروح شد که مدتی در بیمارستان امیرکلا بابل بستری بود.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 11/3/65 درمنطقه ی فاو بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند روز بعد از شهادت تشییع شد و در گلزار شهدای روستای کاسگر محله شهرستان بابلسر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید می گوید: در اعزام آخر با این که به دختر 5 ماهه اش علاقه ی خاصی داشت ولی طوری خداحافظی کرد که ما ناراحت نشویم.

پدر شهید: پسرم عیسی که تازه در شغل شریف معلمی مشغول به کار شد جهت رفتن به محل کارش در آموزش و پرورش معلم ها از سرویس استفاده می کردند که در آن اوایل کار روزی ایشان داشت سوار ماشین می شد که شاگر ماشین به ایشان اجازه ورود نداد و به او گفته بود که این ماشین سرویس معلمین است نه شما دانش آموزان! آقا عیسی خندید و گفت: آخر من هم معلم هستم! اینجا بود که شاگرد ماشین خجالت کشید و عذرخواهی کرد.

----------------------------------------------------------------

مشخصات شهید : 
نام ونام خانوادگی : عیسی زارع پورکاسگری     
نام پدر : محمد اسماعیل زارع پور کاسگری  
نام مادر : زبیده ابوطالبی   
نام همسر : طاهره پاشا امیری  
نام فرزندان : عالمه زارع پور
سال تولد : 1344    
محل تولد (استان /شهر ) : مازندران –بندپی غربی 
سال ورود به امور تربیتی : 1364
مدرک تحصیلی : فوق دیپلم 
محل اشتغال :  مدرسه  
                      اداره آموزش وپرورش ،شاغل درپست 
سایر سمت های اداری : 
نحوه شهادت : ترور توسط منافقین کور دل         جهاد درجبهه های حق علیه باطل 
تاریخ شهادت :11/03/1365 
محل شهادت: فاو  
محل دفن شهید: گلزار شهدای کاسگر محله
تاریخ اعزام به جبهه : آخرین بار 06/01/1365
محل اعزام (استان /شهر) : مازندران -بابل
مدت حضور در جبهه : حدودا 2 ماه
------------------------------------------------------

زندگی نامه شهید 
زندگینامه:پاسدار اسلام و معلم عارف و رهروی صادق: شهید عیسی زارع پور فرزند: محمد اسماعیل ،                  ساکن کا سگرمحله
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
گر مرد رهی میان خون باید رفت                از پای فتاده سرنگون باید رفت 
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس                 خود راه بگویدت که چون باید رفت 
شنیده ایم که حنظله از حجله عروسی تا بستر شهادت هجرت کرد. شنیده ایم که خون برشمشیر پیروز است  وایمان برسلاح ومشت برآهن، شنیده ایم که ایثارگر بودند در رکاب پیامبر (ص) درکنار علی (ع) در کربلای حسین (ع) است ازجان شسته و دل از هستی گسسته از زن وفرزند گذشته مودن را درنبودن جسته کردند وبقاء را درفنا  و ماندن را در رفتن وجاودانی را در شهادت شنیده ام که اصحاب سید الشهداء (ع) شب عاشورا خوشحال بودند .وازشوق شهادت وپوست نمی گنجیدند وروزعاشورا را برای خط مقدم جبهه از یکدیگر سبقت می گرفتند و آرزوی شهادت را در رکاب رهبر می کردند که راه خدا می پیمود. اکنون آنچه به گوش شنیده بودیم با چشم دینیم که ایثارگران از رزمندگان صدراسلام سبقت گرفتند به یاری اسلام شهادت را قبول کرده اند. شهید عیسی زارع پور نیز از جمله  السا بقون السابقون اولئک المقربون بودند. ایشان ازخانواده مسلمان ومحروم این امت بودند که در فروردین ماه سال 1344 شمسی دریک فضای ملکوتی درخانه ای محقر دیده به جهان هستی گشودند از آنجائیکه فقر ومحرومیت در سرتا سر روستاهای ایران سایه گسترده بود ومردم روستا برای بدست آوردن لقمه نانی همیشه در رنج وزحمت بودند خانواده وی نیز از جمله آنان بودند که ازصبح تا شام مشغول کار وکوشش بودندو شهید بی سرپرست در خانه می ماند 5 سال از سن او می گذشت هوش سرشار وعلاقه وی به کسب دانش  خانواده وی را بر آن داشت که یک سال زودتر از موعد مقرر از روابط  مدرسه بفرستند . ودر دبستان روستا تاکلاس پنجم ابتدائی ر با نمرات عالی به  پایان رسانید وجهت ادامه تحصیل دوره راهنمایی را در مدرسه ابن سینا امیرکلا گذراند کاملاً پیش می آید فاصله از خانه تا مدرسه را که نزد یک به پنج کیلومتر بود با پای پیاده طی می کردند سال سوم راهنمایی مقارن با اوج گیری انقلاب بود شهید با سن کمش بینش اسلامی فوق العاده قوی داشت و به همراه دیگر برادران انقلاب این روستا و روستاهای همجوار(شهید جعفر و احمد علیپور وشهید پور محمود) درپخش اعلامیه ها وپیام های امام فعالیت چشمگیری داشتند بعد از شروع جنگ تحمیلی ومقارن با سال تحصیلی نظری شهید فرمان امام امت را مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی بگوش جان پذیرا شد وبه عضویت بسیج درآمد و مسئولیت تبلیغات بسیج روستا را به عهده گرفت واز فعالیت شهید عزیز همگان اعم از بسیجی ها ومردم مسلمان روستا اطلاع کامل دارند. شهید درتابستان سال 60 به جبهه جنگ حق علیه باطل همراه یکی از برادران روستا اعزام شد ودر منطقه گیلانغرب سه ماه بدفاع از اسلام ومیهن بسیار فعال بود وهمیشه در دبیرستان مقام دوم ویا سوم را بخود اختصاص می داد واین مسئله مورد تعجب دبیران شهید بود. درسال تحصیلی سوم نظری برای دومین بار به همراهی عده ای از بسیجیان پیمان روستا به جبهه گیلانغرب اعزام ودرعملیات مطلع الفجر که دو برادر شهید جعفر و مجید علیپوربه شهادت رسیدند . شهید درسنگر دفاع از اسلام خواندن قرآن ودعای کمیل را نیز آموخت وماههای محرم و شبهای جمعه دعای کمیل می خواند و نوحه سرای می کرد و با عشقی که به امام حسین(ع) واهلبیت (ع) داشت یک مداح خوبی شد. در فروردین سال 61 برای سومین بار به جبهه اعزام شد ودرعملیات پیروزمندانه بیت المقدس شرکت داشت که از ناحیه پاشنه پا مورد اصابت ترکش قرار می گیرد و برای رسیدن به لقاء ا... چهارمین بار در شهریور سال 61 به جبهه غرب اعزام ودرتیپ ویژه شهدا درعملیات های زیادی جهت پاکسازی محور استراتژیکی پیرانشهر سردشت وقلل مرتفع آن منطقه از جمله قله آلواتان وشهر مهراباد شرکت داشت پس از بازگشت از جبهه در مدرسه عمواکبر دخت امیرکلا جهت ادامه تحصیل ثبت نام نمود وکلاس سوم وچهارم را درسال تحصیلی 62-61 (دریکسال) قبول شدند وبه اخذ دیپلم نائل آمدند درسال 62  با دختر یتیم اما مومنه و مکتبی از خانواده محروم منطقه بند پی بابل را برای شهید نامزد کردند ناگفته نمایند به همسرش اطلاع دادند که عیسی اهل جبهه وجنگ است و دیریا زود بشهادت می رسد مع الوصف ازدواج با عیسی مورد قبول همسرش واقع گردید درهمان سال (62) شهید در کنکور تربیت معلم پذیرفته شد  ودر رشته پرورشی دانشسرای تربیت معلم قبول شد جهت ادامه تحصیل عازم شهر تویسرکان می شوند وپس از اتمام یک ترم در فروردین سال 63 برای پنجمین بار با عده ای از دانشجویان تربیت معلم  تویسرکان به جبهه اعزام می شود ودرمنطقه عملیات والفجر 5 بدفاع از سنگر اسلام مشغول می شود پس از برگشت از جبهه از دانشسرای تویسرکان به دانشسرای تربیت معلم شهید باهنر تهران انتقال می یابند ودر تابستان 63 ازدواج رسمی انجام می گیرد وشهید تا یکسال بعد از ازدواج مشغول تحصیل بودند . وئ در اثنا هر پانزده روز یا یکماه به خانه می آمد وبه پدر ومادر وهمسرش سرکشی می کرد سال 64 ششمین بار با عده ای از دانشجویان تربیت معلم تهران به جبهه کردستان به شهربوکان اعزام می شود ودرآنجا مشغول پاسداری می شود وبرای مردم روستاهای اطراف بوکان تبلیغات اسلامی ودینی می کرد وهمراه با جهاد اصغر جهاد اکبر را (جهاد با نفس) سرلوحه برنامه زندگی قرار داد ودر برخورد ها رعایت کامل اخلاق اسلامی را داشتند ومصداق کامل آیه شریفه محمد رسول الله واللذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم  بود و در شهریور سال 64 ثمره ازدواجش را خداوند دختری بنام عالمه به همسرش اعطا فرمود . برای هفتمین بار درتاریخ 06/01/1365 با جمعی از محلیها از جمله عمو وپسرعمه ها به جبهه اعزام می شود .شهید بیشتر مدت سال 65 را درجبهه ماند. شهید درمنطقه عملیات والفجر 8 (فاو) نیز شرکت کرد وداوطلبانه وخارج از نوبت از دیگر برادران سبقت می گیرد وبه سنگر کمین می رود وسه روز در سنگر کمین می ماند وحدوداً 12 ساعت از ماموریتش باقی مانده بود تا تسویه حساب بگیرد وسرانجام درساعت 5/6 بعدازظهر روز بیست ودوم ماه مبارک رمضان سال 1406 هجری وقمری مطابق با پانزدهم خرداد سال هجری شمسی خمپاره 60 وارد سنگر کمین واقع در جاده فاو بصره می شود که سبب عروج ملکوتی اومی شود  . روحش شاد ویادش گرامی باد . 

------------------------------------------------------
وصیت نامه شهید 
قال رسول الله :
«وفوق کل بر برحتی بقتل الرجال فی سبیل الله فلیس فوق کل بر« 
پیامبر اسلام فرمودند : بالاتر از هر نیکی نیکوئی دیگری است تا اینکه انسان درراه خدا بشهادت برسد پس بالاتر از آن هیچ چیز دیگری نیست .
تااینکه انسان در راه خدا به شهادت برسد پس بالاتر از آن هیچ چیز دیگری نیست با سلام وعرض ارادت به پیشگاه شهدا اسلام وقرآن و انقلاب اسلامی ایران و... 
اینجانب عیسی زارع پور فرزند محمد اسماعیل شهادت می دهم که خدائی هست وقرآن حق است به وجود پیامبران وائمه معصومین بخصوص خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) گواهی می دهم وبر ولایت حضرت امام خمینی به عنوان نائب برحق امام زمان (عج) شهادت می دهم ویقین حاصل نمودم که آخرتی وقیامتی درکار است  وبهشت  وجهنمی  نیز برقرار است . ای خدای درود فرست بر محمد و آل محمد(ص) و ما را از بندگان خالص ومخلص خود قرار ده و ما را در جوار مومنان واقعی قرار ده الها ما را چنان براه بدار که لحظه ای از تو غافل مباشیم  ای خدا بزرگ بر ما مهربان رحیم باش وما را از درگاهت مران، ای خدای بزرگ این را همه می دانیم که گناهکاریم و از شما نیز پنهان نمی ماند ولی باید بگویم که پشیمانم وگواهی وجود خودم می باشد که برای قربانی به پیشگاه تو روی آوردم ای الله ای قادر مطلق از همه دل بریدم از پدر ومادر زن ویگانه دختر وبرادران و خواهران  وهم محلیهایم و دراین وادی غربت و دور از همه هیاهو ی زندگانی دست نیاز به سوی تو آوردم ای  خدای بزرگ  آیا باورکنم که من نیز از مجاهدان فی سبیل الله هستم یعنی باور کنم که شما مرا بدرگاه خودت با آن همه بار معصیت وگناه پذیرفته ای یعنی در هنگام شهادت وجان دادن از هیچ چیز نترسم خدا  از کوله بار گناهم ای خدای بزرگ اینها را که می گویم و برصفحه کاغذ حقیقی سوزناک از سرگذشت بنده ای خطا کار وگناهکارم الها باورکنم که اگر مردم ای الله ملت ملسمان وامت قرآن، شما در برهه ای از زمان قرار گرفته اید که ملائک وآسمانها از عظمت وافتخار وبزرگ شما خجل وشرمنده هستند شما امروز اسلام ومعظم را که با چندین قرن پس از پیامبراسلام درزیر چکمه های فرعونی و ان المقدس که فکرشان فقط این است که درکنج خانه بنشینند تا خداوند خودش برای آنها برساند همانهایی که به شاه مخلوق ایران انگشتر یادگار ی و آنهایی که فکرشان جز خوردن وخوابیدن نیست ودر زیر لحافهای گرم مثل تازه بچه بدنیا آورده لمیده شده اند . شما باهمت خویش وراه باید ولی عصر(عج) روحی تازه بخشید درود خدا بر شما باد . اکنون که به نعمت الهی رسیده اید ومشت ایمانی خود را بر دهان گرگی درنده وسگی زده اید که دیگران توان آن را نداشتند واز افتخارات شما نیز همین است که چون مولایتان امام حسین (ع) فریاد زدند هیهات مناذله ثابت استوار بمانید تا پوزه همه جهانخواران را به خاک بمالید ودر خط خدا وامام زمان (عج) وامام امت خمینی کبیر بمانید نکند  که خدای نکرده اید نمیماند شوید که ما برای شر رسیدن انقلاب وپیروزی قرآن هزاران جوان داد و هزاران پدر کشتند وجسدهای عزیزانمان در بیابانهای غرب وجنوب افتاده است سلام عزیزم وبزرگوارم از شما سپاسگزارم که به من قرآن ونماز و دین آموختی . امیدوارم که بتوانم جبران این همه زحمتهای شما را درآخرت قبول کند جبران نمایم . وتو پدرم شما بعنوان وصی وهمسرم بعنوان ناظرم جان تو وجان تنها فرزندم عالمه به همان صورت که مرا تربیت نمودی دخترم را وبه همسرم نیز وقوف ومهربان باش چون او نیز مانند دخترم یادگارم می باشد. سلام مادر می دانم داغ جوان سخت است آنهم از او در نشاره بیاید . اما باید صبر کنی وازخدا یاری ومدد طلب کنی ودر شهادتم گریبان پاره نکنی ومادر عزیزم مرا ببخش اگر فرزند خود روایت نمودم تو حق مادری را بر من ادا نموده ای . 
انشاء الله خداوند از تو رضا باشد مادرم دخترم وهمسرم رابعد از خدا بدست شما سپردم وتو همسرم سلام خدا برتوکه چون زنان داغدیده کربلا صبر نمودی وتوکل برخدا کردی ومن شرمنده ام از اینکه حق همسری را نسبت به شما ادا نکردم بر تو ای با قرآن وصبر دراین مصیبت همیشه گوش به فرمان امام باش وهرچه ایشان امر فرمودند اطاعت نما اگرچه شرکت درجهاد ودخترم را زنی شجاع با تقوا تربیت می کنم ان شاء الله . 
وشما برادران وخواهران از همه شما معذرت می خواهم اگر چنانچه نتوانستم حق برادری را ادا نمایم امیدوارم که همراه دست از دامن اسلام وقرآن برندارید و خداوند شما را موفق کند به پیروزی از ولی فقیه .
شما همکاران ودانش آموزان عزیز این حقیر بعنوان یک مربی از شما تقاضا می کنم از معلمین که وقت کلاس رابیهوده مصرف نکنند وهم وغم شان این باشد که از مدرسه فرزندانی بیرون آیند که وفادار به اسلام ودین باشند وشما دانش آموزان باید با تعلیم تزکیه مقدم بر تعلیم امت وخداوند همه شما را موفق کند به پیروی از اسلام وقرآن .
به اهالی محل وبرادران بسیج سفارش می کنم که دعای کمیل توسل و... را همواره بپا دارید وهمیشه افراد فرصت طلب سودجو که قصد نفوذ در انقلاب را دارید از خوانید و از همه شما از مرد وزن و پیرجوان حلالیت می طلبم . اگر چنانچه بدی از ما دیدید به جاهلیت ما راببخشید .
خدمت حاجی ننه عمه وخاله ها زن داداشها سلام گرم برسانید و با بچه هایمان سمیه –خاطره – وا حسان عزیز اگرچنانچه نسبت به ایشان بدی نموده ام حلالیت می طلبم 
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار  

----------------------------------------------------------------


خاطرات : 
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره :  رمضانعلی فیروزی   
ایشان بسیار خوش رو خوش اخلاق بودند وهمیشه نماز را اول وقت می خواندند وهمیشه زمانی که محل ما دربندپی شرقی می آمدند بدون تعارف دعای کمیل رو می خواندند توسل را با اجازه از دیگران انجام می دادند واین را برای خود افتخار می دانستند واین کارایشان از یاد من نمی رود .

خاطرات : 
نام ونام خانوادگی گوینده خاطره :  یوسفعلی فیروزی  
سال 62 درتربیت معلم تویسرکان همراه با او آشنا شدم فردی مذهبی مداح قاری قرآن خوش اخلاق بودند ونسبت به دیگران زودتراز همه متاهل شدند واز نظر بلوغ اجتماعی وفرهنگی به اعتقاد بنده 20 سال جلوتر بودند دریکی از روزها وقتی از همدان به بابل می آمدیم ما را ماه رمضان سحری به منزل خودشان دعوت کردند وبسیاربا سواد بودند بطوری که درتقسیم درسطح استان ایشان بالاترین امتیاز را داشتند وبسیار خوش رو وروحیه عالی داشتند .