شهید سیداحمد شجاعیان

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید یونس کارآمدپیشه

شهید سیداحمد شجاعیان

شهید سیداحمد شجاعیان

نام پدر : سید حسین

تاریخ تولد :1341/11/04

تاریخ شهادت : 1365/02/10

محل شهادت : فاو

مشخصات

شهر : بخش : شهرستان : بابل استان : مازندران

جنسیت : مرد وضعیت تاهل : مجرد شغل : فرهنگی - دانشجویی -

یگان : نوع عضویت : بسیج مذهب : شیعه دین : اسلام‌‌

نام پدر : سید حسینمسئولیت : رشته تحصیلی : تحصیلات : دانشجو

تخصص : کد شهید : 5228 رسته : پیاده

نام مادر : سیده طاهره فضل الله زاده

شناسنامه شهادت

موضوع شهادت : جبهه عملیات : عملیات تکمیلی ولفجر 8 محل شهادت : فاو    تاریخ شهادت : 1365/02/10

نحوه شهادت : اصابت تیر

شناسنامه تدفین

شهر : امیرکلا بخش : شهرستان : بابل استان : مازندران

--------------------------------------------------------

وصیت نامه

1.    مادر گرانقدرم! امید است که در شهادت من ناراحت نباشی، زیرا این امانت را که از خالق خود گرفته ای به نحو خوبی و به طور کامل تحویل داده ای.

2.     پدر گرامی! شما نیز صبر پیشه کنید. می دانم که فرزند خوبی برای شما نبوده ام و نتوانسته ام آنطور که باید حق فرزندی را بجا آورم و امید است که مرا عفو فرمایی. 

3.    پدر و مادر عزیزم! امیدوارم بتوانید در زندگی روشی را پیشه خود کنید که سعادت دنیا و آخرت را به دنبا داشته باشد. 

4.    برادرانم و خواهرانم ! ... همواره تقوی پیشه کنید. زیرا همانا خدا با متقیان است و اساس و ملاک برتری آنها تقوایشان است و نه چیز دیگری. 

5.    ای ملت عزیز! همواره امام را یاری کنید، همچنانکه تا به حال عمل کردید .... پیروی از روحانیت اصیل و در خط امام را همواره شعارتان قرار دهید. زیرا اگر این روحانیت اصیل نبود تا به حال چیزی از اسلام نمانده بود. 

6.    نسبت به امور اجتماعی بی تفاوت نباشید و همواره خود را مسئله بدانید، زیرا بدنبال آفرینش هر انسان مسئولیتی نیز بر عهده اش گذارده می شود.

--------------------------------------------------

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید احمد شجاعیان ـ سید محمد

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

12/1342 ـ روستای دیوکلا ـ امیرکلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

سید حسین ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده طاهره فضل الله زاده ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید فرزند چهارم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و مومن به دنیا آمد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

روستای امیرکلا ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی امیرپازواری ـ امیرکلا ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان قناد ـ بابل

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

خراسان (کاشان ) ـ رشته ریاضی فیزیک ـ فوق دیپلم را سپاه دانش مشهد گرفت و لیسانس را در کاشان قبول شد .

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید بسیار با پدر و مادر مهربان بودند و به آن ها محبت می کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

رسمی 4 سال

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آموزش و پرورش

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

دبیر

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات حضور فعالی داشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :  ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

فاو 8/2/1365 ـ والفجر 8

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

بابل ـ گلزار شهدای روستای دیوکلا

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید : شهید 11 یا 12 ساله بود . یک روز دامادم در منزل ما بود آن روز چند نفر آمدند دم در خانه ی ما و سراغ دامادم را از ما گرفتند من به محمد گفتم برو به آنها بگو آقای بابازاده این جا نیستند . این را که شنید رفت پیش مادرش گریه کرد و گفت : پدرم دارد به من دروغ یاد می دهد . او از من می خواهد که دروغ بگویم . مادرش هر کاری می کرد که او را راضی کند تا برود دم در پسرم راضی نشد و مادرش این کار را کرد.

برادر شهید : برادرم رفتارش بسیار جالب بود اگر اشکالی در ما می دید با تواضع و فروتنی به ما یادآوری می کرد. من نماز خواندنم را از محمد آقا یاد گرفتم . اولین مرتبه که می خواستم نماز بخوانم او زیر جانماز من  یک سکه 2 تومانی گذاشت تا من به این واسطه تشویق شوم و بتوانم مسائل دینی را درک کنم و من تمام مسایل  دینی را مدیون برادر شهیدم هستم . 

---------------------------------------------------------------------

 

شهید محمد (احمد) شجاعیان

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

متن وصیت نامه پاسدار رشید اسلام و قرآن شهید سید محمد ( احمد ) شجاعیان 

یا ایها الذین امنو لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل ا...اثا قلتم الی الارض ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل .      سوره توبه – آیه 38

ای کسانیکه ایمان آوردید جهت چیست که به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بیدرنگ خارج شوید به خاک زمین دل بسته اید آیا راضی به زندگانی دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید متاع در بیش عالم آخرت اندک و ناچیز است . 

اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد ان امیر المومنین علی ولی ولی الله. 

با سلام و درود به امام زمان عج و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام بر ارواح طیبه پاک شهدای راه قرآن و خانواده های آن عزیزان و با ذکر سلام و درود بر مفقودین ، معلولین ، مجروحین ، اسراء ، و دلیر مردان اسلام و خانواده های آن بزرگواران مطالبم را آغاز می کنم .

بارالها ، حمد و سپاس بی کران به درگاه لطف و رحمتت که به این حقیر ضعیف توفیق عنایت فرمودی تا چون سبکبالان ، مخلصان پیام حسین زمان را در عصر عاشورا و در سرزمین کربلا با دل و جان بشنوم و در پاسخ به این واقعه تصمیم گیرم و بی درنگ عزمم را استوار گردانم و قدمهایم را در راه رسیدن به میدانگاه خون و شهادت با استواری بر دارم ، خدا یا ، ترا شکر گذارم که علیرغم تلاش نمودن در راه تحصیل علم و دانش از یاد جبهه و شهدای راه خودت قائل نبودم و از دیر زمان دوست می داشتم که در میادین ایثار و خون در جمع عزیزان جندال... حضور یابم .

و از مکان پر برکت جبهه و جهاد درس اخلاص و صداقت و معنویت بیاموزم در اوج تحصیلات و در تلاش دائم در جهت کسب علم و دانش به یکباره ندای حسین زمان قلبم را در اضطرابی عظیم فرو برد و در این مقطع حساس که هیچ کس حتی خودم امکان رها کردن درس و تحصیلاتم را احتمال نمی دادم به یکباره انقلابی بزرگ در دینم شروع به اوج گرفتن نمود . به گونه ای که دیگر نمی توانستم ماندن را اختیار کنم و فکر می کردم که وقتی تکلیف و انجام وظیفه به میان آمد باید همه چیز را کنار گذاشت و در راه انجام دادن وظیفه سر از پا نشاخت ، در این گیرو دار بود. 

که این حقیر در تاریخ 15/1/65 تصمیم نهائی خود را گرفتم و جبهه رفتن را چون نماز خواندن به خود وظیفه دیدم و شکر گذار خدای بزرگم که مرا در این مقطع حساس از زمان یاری نمود تا ایمانم پا برجا بماند و دلبستگی ها و تعلقاتم اجازه جهاد را از من سلب نکنند و بتوانم در این میدانگاه عشق چون عاشقان حیات ابدی را بر دنیای فانی ترجیح دهم و رضایت خدای خویش را با لطف بی کران خود او برای خود به ارمغان آورم و بهر حال بعد از سپری شدن این ایام که به طور اختصار عرضه شد در تاریخ 18/1/65 عازم جبهه های نور علیه ظلمت و تباهی شدم  و به این امید که خدای را از خویش راضی کرده باشم و اکنون در مکانی که اسلام با تمام وجود در مقابل کفر ایستاده است .

بنده بعنوان یکی از سربازان کوچک آقا امام زمان عج و نائب برحقش امام خمینی پیامبر اسلام را در حدو فهم خود بطور مختصر به عنوان وصیت عرضه می دارم . عزیزان بزرگوار ابتدا از دنیای شما برایتان بگویم دنیا میدانگاه آزمایش است و دیر یا زود همه ما باید زندگی ر اجز خدمت خدا و خلق خدا به پایان نرسانیم و چه بیهوده فکر می کنند .آنانی که سر در لاک خویش فرو بردند و راضی به حیات دو روزه دنیا شده اند و جز به ظواهر دنیا یه چیز دیگری اندیشه کنند و چه ذلیلند آنهائی که از انجام تکلیف باز می مانند و در لحظه انجام تکلیف پیام حق ؟؟ را طنین انداز نمی کنند و دلهره به خود را می دهند و از انجام آن سرباز می زنند بنده با دل و جان معتقد به امام عزیز انقلاب بودم و هر کس و هر انسانی در این مسیر همفکر با من نیست به خون من و امثال من خیانت روا داشته است و چه بی شعورند آنهائیکه انصار حسین (ع) را بدون شعور خطاب می کند و ؟؟ حاضر در جبهه را کج فکر و کوته نظر قلم داد می کنند .

آنهائیکه به غیر از ظواهر دنیا به چیز دیگری دلخوش نیستند باید چنین باشند و بنده تنها سخنم با اینان اینچنین است که مردانگی ما خونی است که در راه خدا با نهایت اخلاص به درگاه او تقدیم نموده ایم ای کسانیکه وجودتان در قفس تنگ دنیا محبوس  وگرفتار است ،  جریان چیست که شما اسیران در دنیا به بهانه مسائلی مادری به اماممان و به انقلابمان و به خونشان توهین و ناسزا می گوئید عجیب است که در قید حیات دنیا از جاهلان و از دشمنان ناسزا می شنویم .

نکند اکنون که گواه مظلومیت ما را خون ما امضاء کرده بعنوان دلسوزی ، فحش و ناسزا به آرمانمان و به خون هایمان نثار گردد ، خدا یا هدایتمان فرما و از گناهانمان گذر و ما را بسوی خودت هدایت فرما و اما پدر و مادر عزیزم و ای برادران و خواهران بزرگوار روح عزیز شما یعنی روح محمد شما آنگاه شادمان خواهد بود که برایش قرآن تلاوت کنید و بر مزارم آئید و شادی روح عزیزان بخاک آرمیده فاتحه ای بخوانید.

در قرآن خواندن و نماز خواندن هم کوتاهی از من سر نزده بود و از این رو تصمیم گیری من بر اساس اعتقادات قلبی من بود  من خیلی از مشکلات را این چند ساله طی نمودم و تا بدین جا رسیدم ولی در آن لحظه سر نوشت ساز فکرم این بود که حسین (ع) مرا می طلبد و آنگاه حسین (ع) مرا طلبید دیگر همه چیزها موقعی برایم ارزش داشت که با حسین (ع) در ارتباط باشد و از این رو شما را علیرغم علاقمندی زیاد تنها گذشته ام تا بخدای بگویم که حب تو در دلم جای گرفته است و از عشق توست که بسویت رهسپار می گردم .

تا نماز را بپا دارم و صادقانه عدل کنم ، شما هم نماز را بپای دارید و امام و انقلاب را یاور باشید که محمد شما از صمیم قلب اینچنین می بود ، شما بدانید که من نموده ام چون قرآن شما بشما خطاب دارد و می گوید که گمان مبرید که محمد ها مرده اند .بلکه انشاءالله نزد خدا سر بلندیم به راستی این چگونه مردنی است که دیگران را چگونه زیستن می آموزد و این چگونه خفتنی است که دیگران را به قیام وا می دارد و این چه نوع خاموشی است که دیگران را روشنائی و نور عنایت می کند و این چه سکوتی است که دیگران را بفریاد فرا می خواند پدرجان ، مادر جان ، برادران خوبم و خواهران مهربانم.

می دانم دوری بین من و شما مشکل است اما ترسم ، لحظه دیدار من و شما مشکلتر باشد شما را به قطرات خون شهداء و به قطرات خون عزیزتان و در تمام مدت زندگیتان صحبتتان بر این باشد که لحظه دیدار ما عزیز صبر پیشه کنید و نماز بپای دارید تا روحم با اعمالتان شادمان گردد . در خاتمه از شما خانواده محترم و دوستان و آشنایان و از هر کس که به گردن من حق دارد خواهانم که مرا حلال نمایند و از لغزشهایم در گذرند انشاءالله که خداوند از لغزشها و خطاهای همه ما در گذرد و همه شما را به صراط مستقیم هدایت بفرماید . 

والسلام – خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .